| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
آیا تا به حال به اجبار به دستشویی یا حمام عمومی رفته اید که بوی بد بدهد بطوری که حالت خفه شدن به شما دست بدهد؟ دقت کرده اید که بعد از ۵ دقیقه، دیگر به آن شدت بوی بد را احساس نمی کنید ؟! و اگر تصادفا یک ساعت آنجا گیر بیفتید ممکن است بگویید: انگار اصلا بوی بدی نمی آید. قانونی در این جا داریم که صادق است: ما به محیطمان عادت می کنیم. اگر با آدم های بدبخت نشست و برخواست کنید، کم کم به بدبختی عادت می کنید و فکر می کنید که این طبیعی است. اگر با آدم های غرغرو همنشین باشید عیب جو و غرغرو می شوید و آن را طبیعی می دانید. اگر دوست شما دروغ بگوید، در ابتدا از دستش ناراحت می شوید ولی در نهایت شما هم عادت می کنید به دیگران دروغ بگویید. و اگر مدت طولانی با چنین دوستانی باشید، به خودتان هم دروغ خواهید گفت. اگر با آدمهای خوشحال و پر انگیزه دمخور شوید شما هم خوشحال و پرانگیزه می شوید و این امر برایتان کاملا طبیعی است. تصمیم بگیرید به مجموعه افراد مثبت ملحق شوید وگرنه افراد منفی شما را پایین می کشند و اصلا متوجه چنین اتفاقی هم نمی شوید. اندرو متیوس از کتاب یکروز را ۳۶۵ بار تکرار نکنیم.
روانشناسان می گویند:
هر روز سه اتفاق خوشایندی که برایتان افتاده است را بنویسید.
سه اتفاق حتی کوچک.
این کار را برای 21 روز ادامه دهید. "سه اتفاق هر روز باید مختص آن روز باشند."
این کار مغز را عادت می دهد که بر روی مسائل مثبت تمرکز کند و بر طبق تحقیقات انجام شده، چنین عادتی (حتی بیشتر از حس موفقیت) باعث خوشحالی شما می شود...
هرکاری را که مکررا انجام بدهیم به عادت تبدیل می شود.ما با انجام هر عمل آن را می آموزیم.بارفتار متهورانه می توانیم شجاعت و بی باکی را یاد بگیریم.با تمرین صداقت ودرستی ما این رفتارها را می آموزیم.هرویژگی را که تمرین کنیم درآن ها ماهر می شویم.هم چنین اگر ویژگی های منفی،مانند عدم صداقت،بی انصافی و بی نظمی را تمرین کنیم آن ها را به خوبی یاد می گیریم.نگرش ها هم عادت هستندوبه عنوان الگوهای رفتار عمل می کنند.آن ها به صورت حالت های ذهنی در می آیند و پاسخ های ما را دیکته می کنند.
بیشتر رفتارهای ما حالت عادت دارند،به طور خودکار و بدون فکر انجام می گیرند.شخصیت ما مجموعه ای از عادت های ما می باشد.اگر کسی عادت مثبت داشته باشد نشان دهنده ی شخصیت مثبت او می باشد وفرد با عادت های منفی دارای یک شخصیت منفی می باشد.عادت ها بسیار قوی تر از منطق و استدلال می باشند.عادت ها آن قدر آرام به وجود می آیند که قابل احساس نیستندو در نهایت آن قدر قوی می شوند که امکان جدایی از آن ها وجود ندارد.عادت ها ممکن است در اثر غفلت ها و یا تصمیم به وجود آیند.من از دوران کودکی خود به یاد دارم که والدینم می گفتند((تو باید عادت های خوب را در خودت به وجود آوریُ،زیرا عادت ها منش را شکل می دهند))
همه ی ما با هدف رسیدن به یک زندگی خوب متولد می شویم،اما شرایط زندگی است که ما را به طرف شکست سوق می دهد.ما برای پیروز شدن متولد می شویم،اما شرایط ایجاد شده ما را به سوی باخت می کشاند.
ما اغلب جملاتی مانند آن چه در زیر می آید،می شنویم.فلان کس،شخص واقعا خوش بختی است،چون دست به هر چه بزند به طلا تبدیل می شود و یا برعکس آن یکی ذاتا بدبخت است،و تفاوتی ندارد که به چه چیز دست بزند،زیرا در هر صورت به خاکستر تبدیل می شود.اما این تفکر درست نیست.چون اگر خوب تجزیه و تحلیل کنیم،پی می بریم که یک فرد موفق کسی است که کاری را که به او محول شده است درست انجام می دهد و یک فرد ناموفق در هرکاری اشتباهات مشابه و تکراری را مرتکب می شود.
به خاطر داشته باشید که تمرین کردن به تنهایی عامل موفقیت و کامل شدن نیست،زیرا خوب باعثب کمال می شود.تمرین،به هرچیز تکراری حالت دوام می دهد.مثلا برخی از افراد اشتباهات خود را تکرار می کنندودر اشتباه کردن کامل می شوند.افرادحرفه ای کارها را طوری انجام می دهند که به نظر آسان می آیند،زیرا که در اصول و اساس هر کاری که انجام می دهند،مهارت دارند.بسیاری از افراد با ارتقای ذهنی خود هر کاری را به خوبی انجام می دهند،بنابراین هر کس که عادت خوب کارکردن در او به وجود بیاید فرد شایسته ای است.
تقویت کردن یک عادت به مثابه شخم زدن یک زمین کشاورزی می باشد،یعنی نیاز به زمان دارد وازدرون خود رشد می کند.عادات،عادت های دیگر را به وجود می آورند.شور و شوق باعث شروع حرکت و فعالیت فرد می شود،انگیزه ی او را در مسیر مورد نظر هدایت می کندوعادت چیزی است که انجام کار را به صورت خودکار(اتوماتیک)در می آورد.
توانایی نشان دادن جرات و شجاعت و در مواجهه با بدبختی ها،توانایی نشان دادن خود-خویشتنداری در مقابل وسوسه ی نفس،انتخاب شادمانی در مقابل شکست و آسیب،ابزار و نشان دادن منش در مقابل یاس و ناامیدی،استفاده ودرک فرصت ها در مقابل موانع،خصوصیات تصادفی نیستند،بلکه این ویژگی ها نتیجه ی آموزش های پایداروپیوسته ی ذهنی و جسمی می باشند.در هنگام مواجهه با بدبیاری ها،رفتار ما باید مانند کسی باشد که بارها با این معضل روبرو بوده است.وقتی خصایص منفی خود مثل ترسویی و بزدلی یا عدم صداقت را در پیشامدهای کوچک تکرار می کنیم امیدوار بودن به این که بتوانیم اتفاقات بزرگتر را با روش مثبت حل و فصل کنیم،کاری بیهوده است،زیرا که ما چنین روشی را تمرین نکرده ایم.
وقتی یک بار به خودمان اجازه ی دروغ گفتن بدهیم تکرار آن برای بار دوم و سوم آسان تر می شود و به تدریج به صورت یک عادت درمی آید.افراد بشر بیشتر عاطفی هستند تا منطقی.صداقت و راستی هر دو نتیجه ی سیستم عقیدتی و تمرین های ما هستند.هرچیزی که مدت طولانی تکرار شود وارد این سیستم می شود و به یک عادت تبدیل می شود.کسی که بیشتر وقت ها صادق است وقتی برای اولین بار دروغ می گوید،گیر می افتد،درمقابل فردی که اغلب صداقت ندارد،اگر برای اولین بار حرف راست بزند گیر می افتد.بنابراین صداقت یا عدم صداقت با خود و دیگران هر دو تبدیل به عادت می شوند.
الگوی تفکر ما به صورت عادت درمی آید.ما عادت ها را شکل می دهیم و عادت ها منش ما را به وجود می آورند.قبل از این که شما عادت را بشناسید،عادت شما را می شناسد.ما احتیاج به عادت درست اندیشیدن داریم.بزرگی می گوید:((افکارما باعث اعمال ما می شوند و اعمال ما به صورت عادت درمی آیند و عادت ها منش مارا تشکیل می دهند ومنش ما سرنوشت ما را به دست می گیرد))
برای موفق شدن لازم است که قانون علت و پیامدها و روابط بین اعمال و نتایج شان را بفهمیم.
برای هر رخدادی علتی است.قانون علت و معلولی شبیه قانون کاشت و برداشت است.قانون کاشت و برداشت پنج چیز می گوید:
1-باید علاقه به کاشتن داشته باشیم.پس مایل بودن یک شروع است.
2-هر آن چه که بکاریم آن را درو می کنیم.اگر سیب زمینی بکاریم فقط سیب زمینی برداشت می کنیم نه گوجه فرنگی.
3-قبل از آنکه برداشت کنیم باید بکاریم.کاشتن قبل از برداشتن اتفاق می افتد.لازم است قبل از آنکه چیزی بگیریم چیزی را بدهیم .نمی توانیم قبل از روشن کردن آتش انتظار یک جای گرم را داشته باشیم.بعضی از مردم مدام در جست و جوی انتظار یک جای گرم راداشته باشیم.بعضی از مردم مدام در جست و جوی موقعیت هایی هستند که چیزی را کسب کنند قبل از آن که چیزی را از دست بدهند،اما این کار راه کارساز نیست.
4-اگر تخم بکاریم،نمی توانیم میوه برداشت کنیم.ضمنا برداشت محصول به گون های متفاوت است.اگر یک تخم مرغ خوب بکاریم خرمن انبوهی از محصولات خوب را درو خواهیم کرد و اگر تخم بد بکاریم خرمن انبوهی از محصولات به درد نخور برداشت می کنیم.
5-یک کشاورز می داند که نمی توان در یک روز هم کاشت و هم برداشت کرد.همیشه یک دوره ی رویش وجود دارد.
شبیه این قانون در فیزیک نیز وجود دارد.برای هر عملی یک عکس العمل مخالف و یا همساز وجود دارد.اغلب اوقات افراد تلاش می کنند درحالی که علت سرجای خودش است،معلول رااز بین ببرند.
اگر شما یک لیوان پراز آب رادر دمای زیر صفر قرار دهید،آب یخ خواهد زد.این امر چیز عجیب و غریبی نیست،بلکه یک قانون طبیعی است.درواقع این امر تنها چیزی است که در یک چنین شرایطی اتفاق می افتد.
اندیشه های ما علت هستند.
شما اندیشه می کنید تااین که عملی حاصل می شود
شما عملی انجام می دهید وعادتی به وجود می آید.
شما عادت می کنیدوبه این نحو شخصیت شما شکل می گیرد.
شما شخصیت تان را به عمل درمی آورید و سرنوشت تان به این طریق جلوه گر می شود.
همه ی این ها از اندیشه ها آغاز می شوند.
اگر واقعا دوست دارید مشكلاتتان تمام شود و شما هم پولدار شوید، به این 4 نكته توجه كنید:
1- اولین قدم، میل و خواسته است: باید به اندازه كافی خواهان موفقیت مالی باشید تا برای رسیدن به آن معتقد شوید، باید بخواهید دركوتاهمدت از خودگذشتگی كنید تا دربلندمدت به استقلال مالی برسید. برای اینكه در زمینه مالی از صف بقیه جدا شوید، باید فعلا امتیازات فوری را به عقب بیندازید و شروع به پسانداز و سرمایهگذاری كنید.
2- باید تصمیم بگیرید : دومین قدمی كه مهم است، تصمیمگیری است. باید همین حالا تصمیم بگیرید و هركاری را كه لازم میدانید، برای رسیدن به استقلال مالی انجام دهید. باید هربهایی كه برای رسیدن به این موفقیت لازم است را بپردازید.
3-باید مصمم باشید: سومین عامل، داشتن عزم راسخ است. باید آنقدر بكوشید و ادامه دهید تا بتوانید به همه مشكلات غلبه كنید و به خواسته خود برسید. عزم راسخ و مداومت، شاید مهمترین عامل برای موفقیت عالی و مشخص باشد.
4- از صفر شروع كنید: اگر ایده پسانداز 10 درصد از درآمد ماهانه شما برایتان باوركردنی یا امكانپذیر نیست، چه میتوانید بكنید؟ باید شما هم به بقیه بپیوندید؟ اغلب مردم، نمیتوانند با 10 درصد پسانداز درآمدشان شروع كنند. بسیارخب شما چه میكنید؟ انسان موجود عادت است، خیلی زود میتوانید با 99 درصد درآمدتان زندگی و به آن عادت كنید. بعد از آن 2درصد درآمدتان را پسانداز كنید و وقتی كاملا به این هم عادت كردید، به رقمهای بعدی بروید تا به سطح 10 درصد برسید