| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
استراتژی صندوق صفر!
شاید شما هم از همانهایی باشید که پیامهای نخواندهتان در تلگرام یا روی موبایلتان، یا ایمیلهای نخواندهتان یا ... اصلا این عدد بالای اپهای روی موبایلتان آزارتان میدهد.
خبر خوب آن است که شما تنها نیستید و خبر بد بماند برای بعد.
سال ۲۰۰۷ کارمندان گوگل گرد آمده بودند تا سخنرانی مرلین مان را گوش دهند. این نویسنده خوره (گیک) در خصوص مصیبت ایمیل صحبت کرد؛ و شاید اگر قرار بود ۱۱ سال بعدتر سخنرانی کند، شبکههای اجتماعی هم به این مصیبت اضافه شده بودند.
این مصیبت روزبهروز، ساعات بیشتری از وقت ما را تحت استعمار خود درمیآورد و زمان را برای کارهای مهمتر و زندگی شخصی محدودتر میکرد. مان، ستارۀ جنبش "بهرهوری شخصی" بود، که استراتژی پیشنهادیاش را "اینباکس صفر" مینامید.
چالش اصلی این بود: ما هر چند دقیقه پیامهایمان را چک میکنیم، آنها را میخوانیم و احساس اضطراب به خاطر آنها به ما دست میدهد. اما کاری هم نمیکنیم. بههمینخاطر، این ایمیلها و پیامها تلنبار شده و روزبهروز استرسزاتر میشود.
ایدۀ اصلی «مان» این بود: هر بار که اینباکس یا پیامرسان خود را چک میکنید، پیامها را به تدریج به سوی صفر ببرید! یعنی واکنش لازم برای هر پیام را مشخص کنید: ۱-پاسخ دادن، ۲-قراردادن در فهرستِ کارهای مهم، یا ۳-بایگانی کردن. این کار را تکرار کنید تا ایمیل یا پیامی باقی نماند!
خودش این ایده را چیزی میان علم و ذن مینامید!
پس از سخنرانی «مان»، تعداد زیادی پست، کتاب و اپلیکیشن دربارۀ "اینباکس صفر" ایجاد شد. پیروانِ او پیروزمندانه عکسهای اینباکسهای صفرشدهشان را بهاشتراک میگذاشتند؛
در اواخر قرن ۱۹ با گسترش وسایل "صرفهجویی در کار" زندگی متحول شد. با جاروبرقی و لباسشویی، کار ساعتها به چند دقیقه کاهش یافت؛ اما همنطور که کاون در "کار بیشتر برای مادر" مینویسد نتیجۀ این فناوریها آزادشدن وقت نبود؛ چرا که با افزایش بهرهوری کارهای خانگی، استانداردهای تمیزی مورد انتظار جامعه هم بالا رفت.
استدلال این بود: حالا که میشد لباسها را شست، پس کثیفبودن لباس بیش از پیش بد بود. به عبارت امروزی: امروزه که میتوانید پیامهای کاری را نیمهشب در تختخواب پاسخ دهید؛ پس دیگر نمیشود تا صبح صبر کرد!
امروزه هزاران اپلیکیشن در دستۀ "بهرهوری" و "مدیریت زمان" وجود دارد. اما واقعیت دردناک این است که تمامی این تکنیکها نهتنها استرسها را تسکین نمیدهند، بلکه آنها را شدیدتر هم میکنند؛ یعنی: هرچه بهتر زمان را مدیریت کنید، حس میکنید زمان کمتری دارید.
اینباکس صفر، آرامش و آسودگی به همراه نیاورد. واقعیت در عمل این بود: هر ایمیل نیازمند یک پاسخ است و این مسئله آنها را بیشتر به اینباکسهایشان گره میزد.
فرمول ساده است: بهرهوری بالا در پاسخدهی به پیامها و ایمیلها باعث میشود پیامهای بیشتری به دستتان برسد!
و به صورت وارون، آنهایی که پاسخ نمیدهند یا در پاسخ بیدقت هستند، به مرور، این سایرین هستند که میپذیرند که آنها اینگونهاند! یا بیپاسخیشان منجر به تداوم پیامها نمیشود!
بر اساس قانون پارکینسون (۱۹۵۵): هر چه در کارهایتان پربازدهتر باشید، کارهای جدیدتر سریعتر به وجود میآید.
"مدیریت زمان" به شما توصیه میکند از وقت بهتر استفاده کنید؛ ولی نمیگوید برای چه کاری؟
در حقیقت اگر زمان کم دارید یعنی اولویتها را اشتباه تشخیص دادهاید!
«مان» زمانی که متوجه اشتباهش شد، نوشت این تکنیکها به تو میگوید: بیا یاد بگیر کارتو چطور انجام بدی، نمیخواد سراغ خود کاره بری!
گاهی ما با پرداختن به موضوعات خرد، پیامهای مداوم، نامههای اداری بیاهمیت، حواس خود را از موضوعات اصلی پرت میکنیم. گاه در این حواس پرتی از تکنیکهای زیادی نیز استفاده میکنیم و نتیجه این تکنیکها چیزی نیست جز «فراموشی حرفهایِ موضوعات کلیدی»!
گویا همه در حال عجله هستند و به قول نیچه: "عجله به این خاطر همگانی است که همه در حال گریز از خود هستند". ما در حال فرار از تصمیمهای اصلی هستیم؛ و چارهمان در پناه بردن به تصمیمهای بیاهمیت است.
نظام اداری ما در حال خفه شدن در انبوه نامههای اداری و جلسات است؛ برای آنکه چه تصمیمهایی را نگیرد؟
ما به مرور «توجه به موضوعات کلیدی» را فراموش کردهایم. تنها وقتی به موضوعات کلیدی میپردازیم؛ دیگر این نوتیفیکشنهای بالای اپها اعصاب ما را به هم نمیریزد؛ یا نامههای منتظر مانده در کارتابل!
ما با اولویتدهی است که آرامش مییابیم.
دکتر امیر ناظمی
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید