| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
پولدارها چکار میکنند؟!
تام کارلی، نویسنده آمریکایی برای مدت ۵ سال، عادات روزانه ۲۳۳ پولدار و ۱۲۸ فرد با وضع خراب مالی را دنبال کرد و کتاب پرفروش Rich Habits را نوشت.
او در این کتاب ۲۰۰ رفتار مشترک میان پولدارها را شناسایی کرده و توضیح میدهد که عادات روزانه پولدارها و غیرپولدارها به شدت متفاوت است و با توجه به عادات روزانه یک شخص میتوان وضعیت مالیاش را پیشبینی کرد.
او در مورد این طبقه پولدار که دربارهشان تحقیق کرده نوشته: "جالب اینجاست ۸۵ تا ۸۸ درصد میلیونرهای آمریکایی پولدارهایی خودساخته و نسل اولی هستند."
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
این ده عادت را بدانیم :
حدود ۷۰ درصد پولدارها روزانه کمتر از ۳۰۰ کالری هلههوله (junk food) مصرف میکنند و حدود ۹۷ درصد بیپولها روزانه بیشتر از ۳۰۰ کالری هلههوله میخورند.
حدود ۸۰ درصد پولدارها روی " یک" هدف مشخص تمرکز کردهاند و فقط ۱۲ درصد بیپولها چنین کاری میکنند.
حدود ۷۶ درصد پولدارها چهار روز در هفته ورزش میکنند ولی ۲۳ درصد بیپولها اهل ورزش مرتب هستند.
حدود ۶۳ درصد پولدارها موقع رفتن سر کار به کتابهای صوتی گوش میدهند ولی فقط ۵ درصد بیپولها چنین عادتی دارند.
حدود ۸۱ درصد پولدارها کارهایی را که باید انجام بدهند لیست میکنند ولی فقط ۱۹ درصد بیپولها to-do list دارند.
حدود ۶۳ درصد والدین پولدار بچههایشان را مجبور میکنند که ماهی دو جلد یا بیشتر کتاب غیرداستانی بخوانند و فقط ۳ درصد بیپولها چنین عادتی دارند.
حدود ۲۳ درصد پولدارها اهل قمار هستند ولی ۵۲ درصد بیپولها قمار میکنند.
حدود ۸۰ درصد پولدارها به دیگران زنگ میزنند تا تولدشان را تبریک بگویند ولی فقط ۱۱ درصد بیپولها چنین کاری میکنند.
حدود ۶۷ درصد پولدارها اهدافشان را روزی کاغذ میآورند و فقط ۱۷ درصد بیپولها از این کارها میکنند.
حدود ۸۸ درصد پولدارها روزی نیم ساعت یا بیشتر را به مطالعه با هدف کاری یا آموزشی میگذرانند و فقط ۲ درصد بیپولها چنین عادتی دارند.
شبها پس از صرف شام، هرکس دسته کلید بزرگ و فانوس را برمیداشت و از خانه بیرون میزد؛ برای دستبرد زدن به خانه یک همسایه ! حوالی سحر با دست پر به خانه برمیگشت، به خانه خودش که آن را هم دزد زده بود ...!؟
به این ترتیب، همه در کنار هم به خوبی و خوشی زندگی میکردند؛ چون هرکس از دیگری می دزدید و او هم متقابلاً از دیگری، تا آنجا که آخرین نفر از اولی میدزدید ؛ داد و ستدهای تجاری و به طور کلی خرید و فروش هم در این شهر به همین منوال صورت میگرفت ؛ هم از جانب خریدارها و هم از جانب فروشنده ها
دولت هم به سهم خود سعی میکرد حق و حساب بیشتری از اهالی بگیرد و آنها را تیغ بزند
و اهالی هم به سهم خود نهایت سعی و کوشش خودشان را میکردند که سر دولت را شیره بمالند و نم پس ندهند و چیزی از آن را بالا بکشند
به این ترتیب در این شهر زندگی به آرامی سپری میشد. نه کسی خیلی ثروتمند بود و نه کسی خیلی فقیر و درمانده ..!
روزی ؛ مرد درستکاری گذرش به شهر افتاد و آنجا را برای اقامت انتخاب کرد و شبها به جای اینکه با دسته کلید و فانوس دور کوچه ها راه بیفتد برای دزدی، شامش را که میخورد سیگاری دود میکرد و شروع میکرد به خواندن رمان دزدها میامدند ؛ چراغ خانه را روشن میدیدند و راهشان را کج میکردند ومیرفتند...
اوضاع از این قرار بود تا اینکه اهالی، احساس وظیفه کردند که به این تازه
وارد توضیح بدهند که گرچه خودش اهل این کارها نیست، ولی حق ندارد مزاحم کار دیگران بشود و هرشبی که در خانه میماند، معنیش این بود که خانواده ای سر بی شام زمین میگذارد و روزبعدهم چیزی برای خوردن ندارد !
بدین ترتیب، مرد درستکار در برابر چنین استدلالی چه حرفی برای گفتن میتوانست داشته باشد؟ بنابراین پس از غروب آفتاب، او هم از خانه بیرون میزد و همانطور که از او خواسته بودند، حوالی صبح برمیگشت؛ ولی دست به دزدی نمیزد ، آخر او فردی بود درستکار و اهل اینکارها نبود.
میرفت روی پل شهر میایستاد و مدتها به جریان آب رودخانه نگاه میکرد و بعد بهخانه برمیگشت و میدید که خانه اش مورد دستبرد قرار گرفته است .
در کمتر از یک هفته، مرد درستکار دار و ندارد خود را از دست داد؛ چیزی برایخوردن نداشت و خانه اش هم که لخت شده بود. ولی مشکل این نبود !
چرا که این وضعیت البته تقصیر خود او بود. نه! مشکل چیز دیگری بود. قضیه ازاین قرار بود که این آدم با این رفتارش، حال همه را گرفته بود!
او اجازه داده بود دار و ندارش را بدزدند بی آنکه خودش دست به مال کسی درازکند. به این ترتیب، هر شب یک نفر بود که پس از سرقت شبانه از خانه دیگری، وقتی صبح به خانه خودش وارد میشد، میدید خانه و اموالش دست نخورده است؛ خانه ای که مرد درستکار باید به آن دستبرد میزد.
به هر حال بعد از مدتی به تدریج، آنهایی که شبهای بیشتری خانه شان را دزد نمیزد رفته رفته اوضاعشان از بقیه بهتر شد و مال و منالی به هم میزدند و برعکس ، کسانی که دفعات بیشتری به خانه مرد درستکار (که حالا دیگر البته از هرچیز به درد نخوری خالی شده بود) دستبرد میزدند، دست خالی به خانه برمیگشتند و وضعشان روز به روز بدتر میشد و خود را فقیرتر میافتند .
به این ترتیب، آن عده ای که موقعیت مالیشان بهتر شده بود، مانند مرد درستکار ؛ این عادت را پیشه کردند که شبها پس از صرف شام، بروند روی پل چوبی و جریان آب رودخانه را تماشا کنند. این ماجرا، وضعیت آشفته شهر را آشفته تر میکرد؛ چون معنیش این بود که باز افراد بیشتری از اهالی ثروتمندتر و بقیه فقیرتر میشدند.
به تدریج، آنهایی که وضعشان خوب شده بود و به گردش و تفریح روی پل روی آوردند، متوجه شدند که اگر به این وضع ادامه بدهند، به زودی ثروتشان ته میکشد و به این فکر افتادند که چطور است به عده ای از این فقیرها پول بدهیم که شبها
"به جای ما هم بروند دزدی ؟!"
قراردادها بسته شد، دستمزدها تعیین و پورسانتهای هر طرف را هم مشخص کردند : آنها البته هنوز دزد بودند و در همین قرار و مدارها هم سعی میکردند سر هم کلاه بگذارند و هرکدام از طرفین به نحوی از دیگری چیزی بالا میکشید و ...
اما همانطور که رسم اینگونه قراردادهاست ، آنها که پولدارتر بودند ؛ ثروتمندتر و تهیدستها عموماً فقیرتر میشدند. عده ای هم آنقدر ثروتمند شدند که دیگر برای ثروتمند ماندن، نه نیاز به دزدی مستقیم داشتند و نه اینکه کسی برایشان دزدی کند ولی مشکل اینجا بود که اگر دست از دزدی میکشیدند، فقیر میشدند؛
چون فقیرها
در هر حال از آنها میدزدیدند
فکری به خاطرشان رسید؛ آمدند و فقیرترین آدمها را استخدام کردند تا اموالشان را در مقابل دیگر فقیرها حفاظت کنند ..؟!
اداره پلیس برپا شد و زندانها ساخته شد!
به این ترتیب مردم دیگر از دزدیدن و دزدیده شدن حرفی به میان نمیاوردند، صحبتها حالا دیگر فقط از دارا و ندار بود ،
اما در واقع هنوز همه دزد بودند ...
ایتالو کالوینو | دارا و ندار
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
- یک فرد موفق و پولدار مراحل زیادی را طی کرده است تا به ثروت و دارایی امروزش برسد
- گاه ما با نگاه کردن به یک فرد موفق و ثروتمند آرزو می کنیم که جای او باشیم
- ما فقط آرزو داریم به همان اندازه پول و ثروت داشته باشیم اما به ندرت حاضر خواهیم شد مراحلی که او طی کرده را نیز بپذیریم
- مثل این است که شما آرزو دارید مانند فلان قهرمان قوی و سریع باشید اما حاضر نیستید ورزش کنید
- و یا مانند فلان دانشمند و استاد ، جایگاه بالای علمی داشته باشید اما حاضر به از خود گذشتگی در مطالعه و تحقیق نباشید
- اگر انتظار دارید مانند یک فرد موفق و ثروتمند باشید باید مراحل آن را طی کنید...
شما معمولاً کدام عبارت را زیاد به کار می برید؟
1-من نمی توانم از عهده مخارج برآیم
2 -چگونه می توانم از عهده مخارج برآیم ؟
اولی صورت مسأله را پاک می کند و تو را تبرئه می کند ؛اتوماتیک وار و ناخودآگاه ،مغز انسان را از حرکت باز می دارد.
دومی شما را به سوی راهکار و راه حل سوق می دهد و به مرور شما را پولدارمی کند .
مدام بگویید:
چطور می توانم پولدار بشوم ؟
۱-ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ ﻋﻠﺖ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻧﺴﻞ ﻫﺎﯼ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ، ﺯﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺑﻌﻀﯽ ﮐﺸﻮﺭﻫﺎ ﺣﻖ ﺭﺍﯼ ﺩﺍﺩﻥ ﯾﺎ ﺣﺘﯽ ﺗﺤﺼﯿﻞ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﭼﻪ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ؟
ﺁﯾﺎ ﭼﻮﻥ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺩﻭﺭﻩ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺯﻧﺎﻥ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﻣﺸﺘﺮﮎ ﺑﺎ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻧﺰﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﺩﻟﯿﻞ ﻧﺎﺗﻮﺍﻧﯽ ﺟﻨﺲ ﺯﻧﺎﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺁﻥ ﮐﺎﺭﻫﺎ ﺑﻮﺩﻩ ﯾﺎ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ﻭ ﻧﮋﺍﺩﯼ ﺩﻟﯿﻞ ﺍﯾﻦ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ؟
ﺟﻮﺍﺏ ﺭﺍ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯿﺪ. ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺯﻧﺎﻥ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺩﺭ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﺗﺠﺎﺭﯼ ﻭ ﺍﺻﻮﻻ ﺍﻣﻮﺭ ﻣﺎﻟﯽ ﻣﻮﻓﻖ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﯾﮏ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺭﺍﯾﺞ ﺯﻧﺎﻧﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﺟﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺎ ﻫﺮ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﻣﺬﻫﺒﯽ ﺻﺪﻕ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.
ﺩﺭ ﮔﺎﻡ ﺍﻭﻝ ﺑﺎﯾﺪ ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﺮﻭﻉ ﯾﮏ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﮔﺬﺍﺭﯼ ﻣﺴﺘﻘﻞ ﻭ ﺩﺭﺁﻣﺪﺳﺎﺯ ﻫﯿﭻ ﻣﺤﺪﻭﺩﯾﺘﯽ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﺷﻤﺎ ﻫﻢ ﻫﻮﺷﺶ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﻭ ﻫﻢ ﺍﺳﺘﻌﺪﺍﺩ ﻭ ﺗﻮﺍﻧﺎﯾﯽ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺍﮔﺮ ﺁﻥ ﻋﻘﯿﺪﻩ ﺧﺮﺍﻓﯽ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﮐﻪ «ﺯﻧﺎﻥ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺩﺭﺁﻣﺪﺯﺍﯾﯽ ﮐﻨﻨﺪ» ﮐﻨﺎﺭ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ
۲-ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻧﯿﺎ ﺯﻧﺎﻥ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﮐﻤﺘﺮﯼ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﺍﻣﻮﺭ ﻣﺎﻟﯽ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﻧﺪ. ﺷﺎﯾﺪ ﺍﻭﺝ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﻣﺎﻟﯽ ﯾﮏ ﺯﻥ ﺧﺎﻧﻪ ﺩﺍﺭ ﺗﻨﻈﯿﻢ ﺩﺧﻞ ﻭ ﺧﺮﺝ ﻫﺰﯾﻨﻪ ﻫﺎﯼ ﺧﺎﻧﻪ، ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﻗﺒﻮﺽ ﯾﺎ ﺭﺳﯿﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﺣﺴﺎﺏ ﺩﺳﺘﻪ ﭼﮏ ﻫﺎﯼ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺑﺎﺷﺪ
ﺍﻣﺎ ﺁﯾﺎ ﺯﻧﺎﻥ ﺑﺎ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﮔﺬﺍﺭﯼ ﻫﺎﯼ ﻣﻬﻢ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﻫﺎﯼ ﻣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺮﺍﻥ ﺷﺎﻥ ﺭﻭﺯﺍﻧﻪ ﺑﺎ ﺁﻥ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﺁﺷﻨﺎﯾﯽ ﺩﺍﺭﻧﺪ؟
ﺁﯾﺎ ﺷﻤﺎ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﺳﺘﻪ ﺯﻧﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﯿﺪ ﮐﻪ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﺑﺰﺭﮒ ﻣﺎﻟﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻬﺪﻩ ﻫﻤﺴﺮﺷﺎﻥ ﺑﮕﺬﺍﺭﻧﺪ؟ ﺍﮔﺮ ﺭﻭﺯﯼ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﺎﻧﺪﯾﺪ ﭼﻄﻮﺭ؟ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﺁﯾﺎ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﺍﺩﺍﺭﻩ ﺍﻣﻮﺭ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﯼ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻬﺪﻩ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ؟
ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺯﻧﺎﻥ ﻋﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭﮔﯿﺮ ﺍﻣﻮﺭ ﻣﺎﻟﯽ ﻧﮑﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﮔﺬﺍﺭﺍﻥ ﺯﻥ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﯾﺴﻪ ﺑﺎ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﮐﻤﺘﺮ ﻫﺴﺘﻨﺪ.
ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﺑﭙﺬﯾﺮﯾﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﭘﻮﻝ ﺑﻪ ﺯﻥ ﻫﺎ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻧﺪﺍﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ﻣﺎﻟﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﮐﺘﺎﺏ ﻭ ﻣﺠﻠﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﺮﺗﺒﻂ ﺑﺎ ﺍﻣﻮﺭ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﮔﺬﺍﺭﯼ، ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﺮﺗﺒﻂ، ﺷﺮﮐﺖ ﺩﺭﺳﻤﯿﻨﺎﺭﻫﺎ ﻭ ﺟﺴﺖ ﻭﺟﻮ ﺩﺭ ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺖ ﻭ ﺁﺷﻨﺎﯾﯽ ﺑﺎ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﮔﺬﺍﺭﯼ ﻫﺎﯼ ﻣﻮﺭﺩ ﻋﻼﻗﻪ ﺗﺎﻥ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﺭﺍﻩ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺭﺁﻣﺪﺯﺍﯾﯽ ﻫﻤﻮﺍﺭ ﮐﻨﯿﺪ. ﺗﺎ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ﺑﺎﺷﯿﺪ
۳-ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﮔﺬﺍﺭﯼ ﻫﺎﯼ ﻣﺮﺗﺒﻂ ﺑﺎ ﻋﻼﻗﻪ ﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﯾﺪ، ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻣﺸﺎﻭﺭ ﻭ ﮐﺎﺭﺷﻨﺎﺳﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﺣﻮﺯﻩ ﺑﮕﺮﺩﯾﺪ ﺍﻣﺎ ﯾﺎﺩﺗﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﻪ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﻣﺸﺎﻭﺭﺍﻥ ﺧﻮﺏ ﻣﺸﺎﻭﺭﺍﻥ ﺑﺪ ﻫﻢ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺑﺎ ﺗﺤﻘﯿﻖ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﻣﺸﺎﻭﺭﺍﻥ ﺧﻮﺏ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻫﺎ ﮐﻤﮏ ﺑﺨﻮﺍﻫﯿﺪ.
ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﺍﻭﻝ ﺍﺻﺮﺍﺭﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﻫﻤﻪ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﺗﺎﻥ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﮔﺰﯾﻨﻪ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﯾﯽ ﺑﺎﺷﻨﺪ.
ﺍﺯ ﺳﻮﺍﻝ ﮐﺮﺩﻥ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﺘﺮﺳﯿﺪ ﺯﯾﺮﺍ ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﯿﻢ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺯﻥ ﺑﻮﺩﻥ ﺗﺎﻥ ﻭ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻓﺮﺽ ﻋﻤﻮﻣﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺯﻥ ﻫﺎ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ﻣﺎﻟﯽ ﮐﻤﺘﺮﯼ ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﺑﺪﻭﻥ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻫﺮ ﺳﻮﺍﻟﯽ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﺑﭙﺮﺳﯿﺪ، ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺑﻪ ﻣﺮﻭﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ﺷﻤﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ.
ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﺷﻤﺎ ﻫﺮﮔﺰ ﺟﺴﺎﺭﺕ ﺷﺮﻭﻉ ﯾﮏ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﮔﺬﺍﺭﯼ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺑﮕﻮﯾﯿﺪ ﺩﺭﺟﺎ ﺯﺩﻥ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﺧﻄﺮ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﺳﺖ.