وضعيت كار در قرن ۲۱

تبلیغات


نویسندگان

پشتيباني آنلاين

    پشتيباني آنلاين

درباره ما

    به وبلاگ خوش آمدید امیدوارم بتوانم شما را به موفق شدن در زندگی تان نزدیک تر کنم یاعلی

امکانات جانبی

تبلیغات

ورود کاربران

    نام کاربری
    رمز عبور

    » رمز عبور را فراموش کردم ؟

عضويت سريع

    نام کاربری
    رمز عبور
    تکرار رمز
    ایمیل
    کد تصویری

آمار

    آمار مطالب آمار مطالب
    کل مطالب کل مطالب : 2339
    کل نظرات کل نظرات : 4
    آمار کاربران آمار کاربران
    افراد آنلاین افراد آنلاین : 1
    تعداد اعضا تعداد اعضا : 4

    آمار بازدیدآمار بازدید
    بازدید امروز بازدید امروز : 79
    بازدید دیروز بازدید دیروز : 284
    ورودی امروز گوگل ورودی امروز گوگل : 8
    ورودی گوگل دیروز ورودی گوگل دیروز : 28
    آي پي امروز آي پي امروز : 26
    آي پي ديروز آي پي ديروز : 95
    بازدید هفته بازدید هفته : 563
    بازدید ماه بازدید ماه : 23585
    بازدید سال بازدید سال : 1349364
    بازدید کلی بازدید کلی : 1602821

    اطلاعات شما اطلاعات شما
    آی پی آی پی : 3.149.28.52
    مرورگر مرورگر :
    سیستم عامل سیستم عامل :
    تاریخ امروز امروز :

چت باکس


    نام :
    وب :
    پیام :
    2+2=:
    (Refresh)

تبادل لینک

    تبادل لینک هوشمند

    برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان رابطه ‍پول و موفقیت و آدرس 123movafagh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






خبرنامه

    براي اطلاع از آپيدت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



آخرین نطرات

    StevJoyday - Levitra Cialis Ou Viagra <a href=http://leviplus.com>levitra canada free shipping</a> Stendra In Canada Website With Doctor Consult Prix Levitra 10 Mg Posologie - 1398/6/30
    تندخوانی - بابت اطلاع رسانیتون ممنونم.
    پاسخ:خواهش می کنم از شما هم ممنونم نظرات خود را با ما به اشتراک می گذارید با تشکر - 1396/3/29
    فن بیان - ممنون بابت اطلاع رسانیتون.
    پاسخ:هدف ما ایرانی سربلند می باشد و ملتی که بتواند راه خود را به خوبی ادامه بدهد وهم چنین که نظر می دید و ما را در بهتر کردن این وبلاگ یاری می کنید - 1396/3/29
    مایلینو - با تشکر از سایت خوبتون و مطاب خوبی که قرار میدید.
    پاسخ:باسلام ما سعی می کنیم که دوستان در مسیر پیشرفت قرار بگیرند و زندگی بهتری داشته باشند و همین طور ایرانی بهتر ممنونم بابت نظرتون نظرهای شما به ما انگیزه ی خوبی می ده برای ادامه راه - 1396/3/11

تبلیغات

وضعيت كار در قرن ۲۱

وضعيت كار در قرن ۲۱

 

نويسنده: چارلز هندي

مترجم: سيد حبيب الله شاهركني

چارلز بي هندي مدير، اقتصاددان، محقق و پروفسور دانشكده مديريت لندن است. او در سال ۱۹۳۲ در يك خانواده روحاني مسيحي در ايرلند متولد شد. پدرش معاون اسقف ايرلند بود. او تحصيلات خود را در دانشگاه آكسفورد و سپس در دانشكده مديريت «اسلون» دانشگاه ماساچوست آمريكا (ام.آي.تي) با درجه بسيار خوب به پايان رساند.

وي پس از پايان تحصيلات در انگلستان و قبل از ورود به ام.آي.تي، مدتي به عنوان مدير بازاريابي براي شركت نفتي بين المللي شل و همچنين در مقام اقتصاددان و استاد مديريت در آسياي جنوب شرقي و لندن به كار پرداخت.وي داراي انديشه هاي ژرف در زمينه مسايل مديريتي واجتماعي است، به طوري كه نه فقط فعل و انفعالات محيط كسب و كار را موردبررسي قرار مي دهد، بلكه دنياي پيراموني و محيط اجتماعي را هم تجزيه و تحليل و راهنماييهايي براي دگرگوني و بهبود شرايط پيشنهاد مي كند.

چارلز هندي كتابها و مقالات متعددي نوشته كه كتاب «عصر تضاد و تناقض» او كه دنباله كتاب «عصر سنت گريزي» است كه توسط مجلات مهم به عنوان يكي از ۱۰ كتاب برگزيده در زمينه كسب و كار معرفي شده است.

آنچه درپي مي آيد چكيده اي از نظرات چارلز هندي درخصوص وضعيت كار در قرن حاضر مي باشد كه با بهره گيري از كتابهاي وي تهيه و تنظيم شده است.

ما در يك دوران ويژه به سر مي بريم. در اين دوران تغييراتي در شرايط كاري افراد رخ داده و مي دهد كه باعث مي شود برخلاف گذشته بيشتر انسانها بيش از آنكه به سازمانهاي بزرگ وابسته باشند به كار مستقل يا پيمانكاري روي بياورند. آنها ديگر تمام وقت خود را در يك سازمان سپري نخواهندكرد، بلكه به فعاليتهاي پاره وقت خواهند پرداخت. فقط كمتر از نيمي از نيروي كار در سازمانهاي مختلف مشاغل تمام وقت «مناسب» به دست مي آورند و باقي افراد كاركنان مستقلي هستند كه تعدادشان سال به سال بيشتر مي شود. بيشتر اين افراد به اين دليل كارگر پاره وقت يا موقت هستند كه يا خود مي خواهند و يا جز اين چاره ديگري ندارند.

اصولا ويژگي سازمانهاي امروزي اين است كه آنها بر هسته اي از مديران و كارگران ضروري استوارند كه پيمانكاران خارج از سازمان و مستخدمان پاره وقت، آنها را ياري مي دهند. البته اين روش، شيوه جديدي براي ساماندهي امور نيست، چرا كه مقاطعه كاران بزرگ و كوچك طي نسلهاي متمادي اين كار را كرده اند. آنچه تازگي دارد رشد اين شيوه از سازماندهي در حرفه‌هاي بزرگ و نهادهاي بخش دولتي است كه به دليل ارزانتر بودن، درميان آنها گسترش يافته است. اين سازمانها به اين نتيجه رسيده اند كه گرچه راحت تر است كه كاركنان خود را به صورت تمام وقت دراختيار داشته باشند، اما دراختيار داشتن تمام نيروي كار، نوعي اسراف در سازماندهي منابع انساني ضروري است. لذا نگاه داشتن آنها در خارج از سازمان، به صورت كاركن مستقل يا در استخدام مقاطعه كاران متخصص و خريد خدمات آنها به هنگام نياز ارزانتر تمام مي شود.

براين اساس، سازمانهاي امروزي از سه گروه مختلف مردم تشكيل شده اند كه هركدام از آنها انتظارات متفاوتي دارند و شيوه مديريت بر آنها فرق مي كند. آنها از حقوق مختلفي برخوردارند و به اشكال مختلف سازماندهي مي شوند.

گروه اول را متخصصان، تكنسين ها و مديران صاحب صلاحيتي تشكيل مي دهند كه وجودشان براي سازمان ضروري است. آنها حامل دانش سازماني هستند كه سازمان را از همتايانش متمايز مي سازد، به طوري كه اگر آنها از دست بروند، سازمان هم از دست خواهدرفت. بنابراين، ازنظر سازمان آنها ارزشمندند و بايد باشند و جايگزين كردنشان دشوار است. سازمانها با دادن سكه هاي طلا، حقوقهاي بالا، منافع حاشيه اي و اتومبيل هاي گرانقيمت آنها را بيش از پيش به خود نزديك مي كنند. درعوض از آنها انتظار مي رود به سختي و با طي مسافتهاي طولاني كار كنند و تعهد و انعطاف پذيري داشته باشند. ۴۰ يا ۴۵ ساعت كار در هفته براي اين گروه نيست، معدودي از آنها از تمام مرخصي استحقاقي خود استفاده مي كنند، و يا پيش از آنكه شب شود، خانه و خانواده خود را مي بينند. از آنها انتظار مي رود كارها را مطابق تمايل سازمان انجام دهند و درعوض، بيش از پيش حقوق خوب دريافت دارند. درنيتجه اين وضع، آنها ازنظر سازمان، گران قيمتند و تعدادشان نيز كم است.

گروه دوم، پيمانكاراني هستند كه با سازمان قرارداد مي بندند تا كارها را انجام دهند. اين گروه هم از افراد و هم از سازمان تشكيل شده اند. منظور از افراد يادشده، كاركنان متخصص يا تكنسين هاي مستقلي هستند كه بسياري از آنها در گذشته از مستخدمان اصلي سازمان بوده اند و نقش خود را در هسته اصلي ايفا كرده اند و اكنون ترجيح داده اند كه جزو كاركنان مستقل باشند. منظور از سازمانها هم سازمانهايي هستند كه از سازمانهاي اصلي كوچكترند، ولي با وجود اين، هسته ها و پيمانكاران فرعي خاص خود را دارند. آنها در قبال نتيجه اي كه به دست مي آورند، پول مي گيرند و نه به ازاي مدت زماني كه صرف مي‌كنند، آنها حق الزحمه دريافت مي دارند نه حقوق. پيامد اين وضع واجد اهميت است به اين معنا كه سازمان مركزي مي‌تواند كنترل خود را فقط ازطريق بررسي نتايج اعمال كند و نه ازطريق بررسي روشها، گروه سوم، نيروي كار انعطاف پذير يا كليه كارگران پاره وقت و موقتي هستند كه رشد يابنده ترين بخش عرضه اشتغال را تشكيل مي دهند.

اين افراد، همان بازار كارند، بازاري كه كارفرمايان آن طور كه دوست دارند و هنگامي كه نياز دارند وارد آن مي شوند، تا هرچقدر كه مي توانند پول كمتري بابت آن بپردازند (كه البته اين فلسفه كوته بينانه است).

اين قبيل افراد بايد جدي گرفته شوند، زيرا آنها كار پاره وقت يا موقت خود را انتخاب مي كنند. آنها مهارتهايي دارند كه مي‌توانند افزايش يابند، مي توانند تعهد به كار داشته باشند و قابليتها و نيروهايي دارند كه اگر از آنها خواسته شود مي توانند ارائه دهند. آنها لزوما درپي به دست آوردن پست يا ارتقاي مقام نيستند، آنها علايق و دلمشغوليهايي فراتر از شغل خود را دارند و لذا آمادگي پذيرش تشويقهاي موردنياز كاركنان هسته اي را ندارند. آنها بيشتر به يك شغل و گروه كاري متعهدند تا به مقام يا سازمان.

از آنجا كه با اين افراد به عنوان كاركنان موقت برخورد مي شود، آنها نيز واكنشي موقتي از خود نشان مي دهند. اين نيروها، هيچگاه بلندپروازي كاركنان هسته اي را نخواهند داشت. آنچه آنها خواهانش هستند دريافت حقوق و برخورداري از شرايط آبرومندانه و برخورد مناسب و همراهاني خوب است. آنها شغل دارند نه مقام و نبايد بيش از آنچه انتظار دارند، در جريانات امور سهيم باشند و نبايد هم از آنها انتظار داشت كه در پيروزيهاي سازمان شادماني كنند. آنها كمتر دل درگرو عشق سازمان مي‌بندند و در فرهنگ آنها كار بيشتر، مستلزم و مستحق پول بيشتر است. چنين اشخاصي كارگران پيماني هستند و انتظار دارند كه با آنها پيمان منصفانه بسته و اين پيمان محترم شمرده شود.

سازمانهاي امروز كه بدين ترتيب سازماندهي مي شوند، معمولا به كسي وعده سمت نمي دهند. درعوض براي افراد فرصتهايي فراهم مي كنند تا آنها تواناييهاي خود را باور سازند و از بعضي فرصتها استفاده كنند كه برايشان ايجاد مي شوند. از اين سازمانها، نمي توان انتظار داشت كه بيش از اين به فكر آينده افراد باشند و مراتب پيشرفت آنها را فراهم سازند. حال ديگر افراد بايد به فكر خودشان باشند و به خاطر بسپارند كه در اين دنياي جديد، هركس فقط به اندازه شغل فعلي خود خوب است و تضميني براي آينده وجود ندارد. درچنين شرايطي، آموزش به نوعي سرمايه گذاري و تجربه گسترده به نوعي دارايي تبديل مي‌شود، مشروط براينكه اين تجربه سطحي نباشد.

در اين وضعيت، سازمانها ديگر افراد منفعلي را نمي پذيرند كه به تعهداتشان عمل نمي كنند و افراد را در مشاغلي نگه نمي‌دارند كه نيروهاي جوانتر با دستمزدي معمولا پايين تر مي توانند انجام دهند.

درعوض، خيلي از افراد هم از سازمانها به عنوان محلي براي كارآموزي استفاده مي كنند و در دهه سي سالگي به صورت مستقل به عنوان كارفرما يا مشاور فعاليت خود را شكل مي دهند و يا در پيمانكاريها، نقش يك متخصص را ايفا مي كنند.

امروزه نه سازمانها و نه كاركنان به استخدام به عنوان مقوله اي مادام العمر نگاه نمي كنند. اكنون ديگر وضع فرق كرده است و افراد بدون اينكه تقصيري داشته باشند شغل خود را از دست مي دهند. حال شرايط به گونه اي است كه ۱۰ درصد از جمعيتي كه در سن كاركردن قرار دارند، فاقد كاري هستند كه در ازاي آن حقوق دريافت كنند و اين رقم بالايي است. البته عده ديگري هم هستند كه در زمره اين ۱۰ درصد نيستند، اما در فقر زندگي مي كنند مثل بسياري از كاركنان مستقل.

در يك جمع بندي، شرايط كاري را در قرن حاضر مي توان چنين توضيح داد:

ـ كارگران تمام وقت دائم، اقليت نيروي كار را تشكيل مي دهند؛

ـ ۷۰ تا ۸۰ درصد از مشاغل، بيشتر به مهارتهاي فكري نياز دارند تا مهارتهاي بدني؛

ـ افراد مستقل، درجهاني شديدا رقابتي، با مازادي از نيروي كار جوياي شغل روبه رو هستند؛

ـ سازمانها بيش از پيش از افراد هوشمندي تشكيل شده اند كه كارهاي هوشمندانه اي انجام مي دهند؛

ـ افراد شاغل غالبا اطلاعاتي بيش از فرماندهان خود دارند و حس مسئوليت پذيري آنها براي انجام وظيفه چنان كامل است كه به فرمان كسي براي انجام كار گوش نمي دهند، لذا بايد آنها را متقاعد كرد؛

ـ مديران جديد برعكس مديران قديمي كه عالم بر همه چيز بودند و مي توانستند همه كارها را انجام دهند و هر مسئله اي را حل كنند، مي خواهند بدانند كه هر مسئله اي را چگونه مي توان حل كرد و در اين راه از ظرفيت كاركنان تحت مديريت شان استفاده مي كنند؛

ـ به تدريج واژه مدير از بين خواهدرفت و افراد به عنوان رهبر تيم، گردانندگان پروژه، هماهنگ كنندگان و يا به طوركلي مجريان فعاليت خواهندكرد.

 

 


تاریخ ارسال پست: 16 / 8 / 1399 ساعت: 8:21 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

مدیریت کارمندان ضعیف

مدیریت کارمندان ضعیف

 

 

زمان‌بندی صحیح یکی از مهارت‌های اساسی مدیران است. آنها باید از این مهارت در تصمیم‌گیری‌های بخش نیروی انسانی و خصوصا استخدام و اخراج کارمندان نیز استفاده کنند. به‌عنوان مثال در مورد افرادی که در روزهای ابتدایی کار عملکرد ضعیفی دارند، باید به سرعت عمل کرد. کارشناسان معتقدند حفظ این کارمندان و مماشات با آنها هیچ‌گاه باعث پیشرفت بیشتر کارمند یا شرکت نخواهد شد.

 

آمارها نشان می‌دهد کارمندانی که شروع خوبی در دوران کاری خود دارند، شانس بیشتری برای پیشرفت‌های آتی و حتی رسیدن به پست‌های مدیریتی خواهند داشت. در مقابل آنهایی که در ابتدای کار عملکرد و بازدهی ضعیفی داشته‌اند، در طولانی‌‌مدت نیز تنها منابع سازمان را به هدر خواهند داد.

 

با وجود این که اغلب مدیران از این حقایق اطلاع دارند، با نادیده گرفتن آنها و صبر بی‌اندازه برای بهبود عملکرد کارمندان، بازدهی شخصی و سازمانی را به‌ حد زیادی کاهش می‌دهند. این در حالی است که مدیران سازمان‌های بزرگ به سرعت در مورد افراد ضعیف تصمیم‌گیری می‌کنند و با اخراج یا جابه‌جایی آنها، جلوی ضرر بیشتر برای سازمان را می‌گیرند.

 

در سازمان‌های بزرگ، تصمیم‌گیری در مورد عملکرد ضعیف کارمندان عموما یک ماه پس از استخدام آنها صورت می‌گیرد. در این مواقع سوال اول این است که آیا فرد مورد نظر با ارزش‌های اساسی شرکت هم‌خوانی دارد؟ اگر پاسخ این سوال هم منفی باشد، احتمال اخراج بالا خواهد بود. در موارد دیگر، شغل این فرد مورد بررسی قرار می‌گیرد و در صورت امکان با یک جابه‌جایی در موقعیت شغلی، بار دیگر فرصت بروز استعدادها داده می‌شود.

 

نکته‌ی مهم این که اگر اکثر استخدام‌های جدید در شرکت شما با مشکل عملکرد ضعیف ابتدایی روبرو هستند، باید یک بازنگری کلی در روندهای کاری خود داشته باشید. فرآیند استخدام، جذب، آموزش‌های اولیه و حتی انتظارات از کارمندان باید بررسی شوند. شاید همین موارد دلیل استخدام‌های اشتباه شما یا هدایت غلط کارمندان جدید باشند.

 

 اگر در روزهای ابتدایی حس کردید کارمندی عملکرد مناسب ندارد، سریعا در مورد او تصمیم‌گیری کنید. نکته‌ی دیگر این که هیچ‌گاه برای رسیدن به حد متوسط یا کارکرد معمولی سرمایه‌گذاری نکنید. شما منایع و سرمایه‌ی کافی برای تربیت و آموزش کامل یک کارمند را ندارید. پس بهتر است از همان ابتدا، افرادی با عملکرد مناسب را جذب کنید. با این اقدام، هزینه‌های بعدی شما سرمایه‌گذاری‌های سودده خواهند بود. فراموش نکنید که شرکت‌ها با تکیه بر انرژی و کارایی کارمندان عالی پیشرفت می‌کنند و کارمندان جدید عادی یا ضعیف دوران دشواری برای رسیدن به آن سطح خواهند داشت.


تاریخ ارسال پست: 5 / 8 / 1398 ساعت: 1:53 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

بایدها و نبایدهای مدیران تازه‌کار

بایدها و نبایدهای مدیران تازه‌کار

 

 

مدیریت کردن برای اغلب مدیران تازه‌کاری که مدت زیادی از مدیر شدن‌شان نمی‌گذرد فرآیندی مملو از آزمون و خطاست، بطوریکه افراد، تازه پس از گذشت چند سال از دوران مدیریت شان، می‌آموزند چه کارهایی را باید انجام داد و از چه کارهایی باید خودداری کرد.

 

آنچه در ادامه خواهد آمد مجموعه‌ای از باید‌ها و نبایدهایی است که با جمع‌بندی اصول و پیشنهادهای مشترک برآمده از بررسیهای کارشناسی در این زمینه شکل گرفته است.

 

 باید اول: به‌طور پیوسته با کارکنان ارتباط داشته باشید.
در مورد توقعاتتان از آنها و نقاط قوت و ضعف‌شان با آنها سخن بگویید. اینکار می‌تواند به اعتمادسازی بین شما و کارکنانتان کمک شایانی کند.

 

 باید دوم: تفویض اختیار کنید
مدیران تازه‌کار به شدت محافظه‌کار هستند و دوست دارند تمام تصمیمات را خودشان بگیرند. مدیر نباید خود را درگیر مسائل جزئی و پیش پا افتاده کند. در صورتی که کارمندانتان خودشان تصمیمی را بگیرند، به بهترین شکل ممکن و با بیشترین تعهدپذیری آن را به مرحله اجرا درمی‌آورند.

 

 باید سوم: خودتان و افرادتان را مسوولیت‌پذیر نگه دارید
حتما مسوولیت‌پذیری را به یکی از ارکان اصلی فرهنگ سازمانی‌تان تبدیل کنید و از پذیرش اشتباهاتتان در برابر زیردستان نهراسید.

 

 باید چهارم: تیم‌سازی کنید و به پیشرفت اعضای تیم کمک کنید
حتما به کارکنانتان نشان دهید که به پیشرفت آنها علاقه‌مند هستید و فقط به فکر منافع خود نیستید.

 

 باید پنجم: یک مربی یا مشاور برای خود بگیرید
هر چقدر هم در دوران دانشجویی یا کارمندی توانسته باشید اطلاعات فراوانی در زمینه مدیریت کسب کنید باز هم به یک یا چند راهنما و مشاور نیاز خواهید داشت تا به شما در مسیر دشوار مدیریت کمک کنند.

 

نباید اول: خود را درگیر مدیریت خرد و پرداختن به جزئیات نکنید
یکی از مهم‌ترین عوامل منفور شدن مدیران نزد کارمندان، دخالت‌های بیش از حد و بی‌مورد مدیران در تمام امور است. کارمندان و کارگران به‌ویژه آنهایی که باسابقه و باتجربه‌تر از بقیه هستند، به شدت نیازمند آزادی عمل هستند.

 

 نباید دوم: با همه افرادتان به یک شکل رفتار نکنید
اگر چه اصل بر این است که مدیر همه کارکنانش را به یک چشم ببیند و با آنها عادلانه رفتار کند، اما این به آن معنا نیست که باید از یک الگوی رفتاری برای برخورد با تمام کارکنان استفاده کرد.

 

 نباید سوم: به هیچ عنوان در اجرای تصمیمی که گرفته‌اید تزلزل نشان ندهید
بدترین چیز برای یک مدیر این است از تصمیمی که گرفته عقب‌نشینی کند. در این حالت اعتماد کارکنان نسبت به چنین مدیری کاملا سلب شده و بعدها نیز کارکنان به دستورات و تصمیمات چنین مدیر متزلزلی گردن نمی‌گذارند.

 

 نباید چهارم: این‌طور وانمود نکنید که همه چیز را می‌دانید
ارتکاب این اشتباه مهلک می‌تواند هر مدیری را از پا درآورد، زیرا دیر یا زود مشخص می‌شود چیزهای بسیاری وجود دارد که مدیر از آنها آگاهی ندارد و این یعنی دروغگو از آب درآمدن مدیر. این ادعای گزاف از سوی مدیر موجب می‌شود کارکنان دیگر نیازی نبینند که مدیر را در جریان واقعیت‌ها قرار دهند، چراکه فکر می‌کنند او از آنها مطلع است.

 


تاریخ ارسال پست: 5 / 8 / 1398 ساعت: 1:20 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,
می پسندم نمی پسندم

بهبود بخشیدن به عملکرد کارکنان جدید

بهبود بخشیدن به عملکرد کارکنان جدید

 

 

از نظر یک مدیر، کارمندان تازه استخدام شده نمی‌توانند به اندازه کافی سریع کار کنند. برای هر مدیری که زمان برایش مهم باشد ایجاد تعادل میان نیاز یک کارمند جدید برای یادگیری راه وروش سریع کارو اینکه فرد تازه استخدام شده هر چه زودتر وارد چرخه بازدهی شود یک مساله جدی است.

 

بهبود عملکردکارمندان از دیدگاه خبرگان
دیک گروت، به‌عنوان مشاور مدیریت کارایی و نویسنده مجموعه «نحوه انجام ارزیابی درست از کارآیی» می‌گوید: «اگر می‌خواهید افراد عملکرد خوبی داشته باشند، باید شروع خوبی را برای آنها رقم بزنید. این مساله به نظر واضح می‌آید، این‌طور نیست؟» مهم است که درباره اولین ماه‌های کار آنها در شرکت با فراست و هوشمندانه عمل کنید. مایکل واتکینز که نویسنده پرفروش‌ترکتاب «90 روز اول» است، می‌گوید: «افراد زمانی که تازه وارد یک شغل می‌شوند بسیار هیجان زده و تا حدی آسیب‌پذیر هستند. این مناسب‌ترین زمانی است که شما می‌توانید تاثیر زیادی روی آنها بگذارید.» او ادامه می‌دهد: «اغلب آنهایی که کمترین توجه را دریافت می‌کنند همان‌هایی هستند که مایلند به واحدهای دیگر منتقل شوند.» چه فرد استخدام شده جدید برای اولین بار وارد شرکت شده باشد و چه از واحد دیگر سازمان منتقل شده باشد، در اینجا از دیدگاه این دو نویسنده به شرح این موضوع می‌پردازیم که چگونه این کار به بهترین نحو ممکن انجام شود.

 

تمرکز بر فرهنگ

تمرکز بیشتر مدیران در مورد کارمندان جدید روی فراگیری اصول کسب‌وکار- استراتژی، ساختارهای رسمی-یا تشریح قوانین و دستورالعمل کارمندان یا مقررات انطباقی و انضباطی سازمان است. البته همه این موارد مهم هستند؛ اما طبق نظر واتکینز «تمرکز اصلی باید روی فرهنگ و سیاست‌ها باشد.» و برای این کار نباید تا اولین روز کاری فرد صبر کنید، بلکه این کار را باید از همان فرآیند استخدام و زمانی که در حال مصاحبه با افراد بالقوه و ارزیابی آنها برای مناسب بودنشان در سازمان انجام می‌دهید آغاز کنید.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید

 

 با صداقت درباره نحوه انجام کارها صحبت کنید و به سوالات پاسخ دهید. بعد زمانی که کارمند شروع به‌کار کرد، این گفت‌وگو را در چند جلسه در ابتدای کار او ادامه دهید. اگر استخدام جدید از خارج از شرکت است، تصور نکنید که زبان سازمان و آن صنعت مورد نظر را بداند. زمان بیشتری را به ترجمه این زبان برای او اختصاص دهید. به او فرصت دهید بعد از جلسات از شما سوال بپرسد و به بعضی نکات مهم در رابطه با ارتباط میان افراد اشاره کنید، نکاتی که یک فرد از خارج از سازمان هیچ راهی برای دانستن آن ندارد.
ارتباط اجتماعی به فرد تازه استخدام شده کمک می‌کند که فرهنگ یا سیاست‌های سازمان را بهتر درک کند. پس قبل از شروع به‌کار او این نکته را مد نظر قرار دهید: این شخص برای موفق شدن باید با چه کسانی آشنا شود؟ از سه نفر شروع کنید و او را به این افراد و هم‌تیمی‌ها معرفی کنید.

 

مشارکت همه همکاران

واتکینز پیشنهاد می‌کند برای سرعت بخشیدن به‌کار یک کارمند جدید همه همکاران تیم را با ایجاد «مسوولیت جمعی» مشارکت دهید تا این شخص بتواند موفق شود. گروت پیشنهاد می‌کند از یک نفر در تیم بخواهید اسپانسر شود و هر گاه عضو جدید دچار مشکل شد، نزد این شخص برود. این کار باعث تقویت مهارت‌های رهبری نیز می‌شود و کارمند جدید هم بدون آنکه لازم باشد وقت مدیر را با سوالات گاهاٌ بی معنی خود بگیرد، فیدبک لازم را به خوبی دریافت کند. ضمنا بخشی از مسوولیت‌ها از دوش شما نیز برداشته خواهد شد.

 

انتظارات باید از ابتدا مشخص باشند

کارمند جدید شما باید از ابتدا انتظارات شغلی خود را بداند. گروت توضیح می‌دهد که به‌عنوان مثال شرکتی در تگزاس هر کارمند جدید یا انتقالی، یک کپی از ارزیابی کارآیی دریافت می‌کند. مدیر فرم ارزیابی را از روز اول ارائه می‌دهد و به این ترتیب او از این ابزار استفاده می‌کند تا به کارمند جدید بگوید کارآیی او چگونه مورد ارزیابی قرار خواهد گرفت و مسوولیت او در سازمان چیست.

 

مسائل ریز و کوچک را در روزهای اول را نادیده نگیرید

خودتان را به جای کارمند جدید بگذارید. گروت می‌گوید: باید مطمئن شوید که روز اول کار او به شکل مثبتی خاطره انگیز باشد. شاید بیش از حد متواضعانه به نظر بیاید اما توجه به نکات ریز در نگرش وی تفاوت ایجاد می‌کند. همچنین با دادن کارت ویزیت به او، امكان بعضی دسترسی‌ها، معرفي كردن واحد‌ها می‌توانيد فضای خوشایندی را ایجاد کنيد. واتکینز توضیح می‌دهد که بعضی شرکت‌ها این مسائل ریز و کوچک را فراموش می‌کنند، درحالی‌که تاثیر منفی خود را می‌گذارد.

 

منبع: hbr به نقل از دنیای اقتصاد


تاریخ ارسال پست: 10 / 3 / 1398 ساعت: 6:1 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

چرا مدیران موفق بیشتر وقت‌شان را با بهترین افرادشان می‌گذرانند؟

چرا مدیران موفق بیشتر وقت‌شان را با بهترین افرادشان می‌گذرانند؟

 



مدیران بزرگ، عمده وقت خود را به تعامل با بهترین کارکنانشان اختصاص می‌دهند.
در نگاه نخست، این رویکرد کمی غیرمنطقی به‌نظر می‌رسد و ممکن است گفته شود کارکنان موفق به‌طور خودکار، وظایفشان را به بهترین شکل ممکن انجام می‌دهند و نیازی به تمرکز مدیران ندارند.


در عوض کارکنان ناکارآمدتر باید زیر نظر مدیران قرار گیرند تا اشتباهاتشان مشخص شود، در غیراین صورت عملکرد کل گروه را تضعیف می‌کنند.

 

اگرچه لزوم تمرکز روی کارکنان ضعیف و چالش‌برانگیز از نظر منطقی کاملا توجیه‌پذیر به نظر می‌رسد، اما باید دانست که مدیران بزرگ دقیقا عکس این کار را انجام می‌دهند و در عمل روی افراد شاخص خود سرمایه‌گذاری می‌کنند؛ اما چرا؟

 

در پاسخ به این سوال چالش برانگیز باید گفت بسیاری از مدیران کم‌تجربه فرض را بر این می‌گذارند که کار اصلی‌شان در سازمان عبارت است از کنترل و نظم بخشی.


اگر کنترل به‌عنوان نقش کلیدی یک مدیر در نظر گرفته شود، آن‌گاه اولویت مدیران به سمت تمرکز روی کارکنان ضعیف‌تر معطوف می‌شود، چراکه آنها به کنترل و نظارت بیشتری نیاز دارند.
اگر نظم بخشی به کارها را نیز بعنوان کارکرد اصلی مدیران در نظر بگیریم، بازهم اقدام برای منظم ساختن کارکنان بی‌نظم برای ما اولویت پیدا می‌کند.
اما مدیران بزرگ معتقدند که کنترل و نظم‌بخشی، جایگاه و اهمیت خاص خود را دارند، اما اولویت اصلی به حساب نمی‌آیند، به این دلیل که بسیار ابتدایی و ایستا هستند.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید

 

از نظر مدیران بزرگ، مهم‌ترین نقش یک مدیر «نقش کاتالیزوری» است که عبارت است از تبدیل استعدادها به عملکردها.
بنابراین وقتی آنها برای یک کارمند وقت می‌گذارند، هدف کنترل و نظم‌بخشی به او نیست، بلکه تلاش می‌کنند در ذهن او کندوکاو کرده تا راه‌های بهتری برای شکوفا کردن استعدادهای درونی آن فرد و تبدیل آنها به عملکرد درخشان پیدا کنند.
مدیران بزرگ تلاش می‌کنند سبک بی‌نقص کاری هرکدام از افرادشان را برجسته کرده و به آنها ثابت کنند که تقویت آن سبک کاری می‌تواند به نتایج درخشان‌تری منتهی شود .

 

اگر مدیران چنین نگرش و نگاهی به نقش‌شان داشته باشند، آن‌گاه به‌طور خودکار بیشتر وقتشان را روی با استعدادترین افرادشان خواهند گذاشت، چراکه با شکوفا شدن حداکثری استعدادهای متعدد و فراوان کارکنان با استعداد است که یک سازمان می‌تواند دست به کارهای بزرگی بزند و به این ترتیب وقت و انرژی صرف‌شده از سوی مدیران برای کارکنان به ثمر نشسته است. بی‌تفاوتی نسبت به کارکنان پربازده، انگیزه آنها را نابود می‌کند.

 

مدیران بزرگ فراموش نکرده‌اند که میزان تمرکزشان روی افرادی خاص، باعث الگوسازی و رواج رفتارهایی می‌شود که از افراد موردتوجه دائمی مدیر سرمی‌زند.


در واقع مدیران چه بخواهند و چه نخواهند با تمرکز کردن بیش از حد بر روی کارمندان ضعیف به گونه‌ای عمل می‌کنند که ضعف و ناکارآمدی را رواج می‌دهد و عملکردهای درخشان مورد کم‌توجهی قرار می‌گیرد.
مدیران بزرگ به خوبی می‌دانند که همیشه حواس کارمندان به آنها هست، پس چه بهتر که مدیر از طریق وقت گذاشتن برای کارمندان با استعداد و «سوپراستارهای سازمان» از آنها الگوی مناسبی برای سایر کارمندان بسازند.

 

منبع: دنیای اقتصاد


تاریخ ارسال پست: 10 / 3 / 1398 ساعت: 5:40 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

من مدیرم پس هر کاری دلم بخواهد می‌کنم!

من مدیرم پس هر کاری دلم بخواهد می‌کنم!

 

 

داستان مدیریت در کشور ما به هیچ کشوری شباهت ندارد. از همه جا الگوبرداری کرده‌ایم و دست آخر هم مدیریت خودمان را به اسلام گره زده‌ایم و آش شعله قلمکاری نتیجه این روش‌ها و تفکرات تلفیقی نادرست شده است که بیش از همه خودمان از آن می‌رنجیم و در عذاب هستیم.

 

 

به این چند جمله دقت کنید:

 

1- من مدیرعاملم پس حق دارم هر کسی را دلم خواست استخدام یا اخراج کنم و ضرورتی برای هماهنگی با خود فرد یا مسئول بخش مربوطه نمی‌بینم. یعنی تو شرکت خودم هم اختیار ندارم؟

 

2- من مدیرمسئولم پس هر موقع دلم بخواهد صفحه نشریه را تغییر می‌دهم هیچ دلیلی هم ندارد که با دبیر سرویس یا خبرنگار هماهنگ کنم. یعنی اختیار نشریه خودم هم نباید داشته باشم؟

 

3- من مدیر تولیدم دلم خواست روش تولید را امروز تغییر بدهم به اپراتورهای خط هم هیچ ربطی ندارد. یعنی من اندازه یک خط تولید هم اختیار ندارم؟

 

4- من مدیر فروشم دلم خواست به فلان مشتری این‌قدر تخفیف بدهم هیچ‌کس هم حق اعتراض ندارد. یعنی من برای تخفیف دادن هم باید جواب پس بدهم؟

 

5- من مدیر بیمارستانم دلم خواست به فلان بیمار اتاق اختصاصی و فلان امکانات را بدهم به سوپروایزر بخش هم هیچ ربطی ندارد. یعنی من اختیار بیمارستان خودم هم ندارم؟

 

6- من مدیر سازمانم دلم خواست کار فلان ارباب رجوع را زودتر و فلان ارباب رجوع را دیرتر انجام دهم و هیچ دلیلی برای توضیح و هماهنگی نمی‌بینم. یعنی من اختیار سازمان تحت مدیریت خودم هم ندارم؟

 

7- من مدیر یک کانال تلگرامی هستم دلم خواست فلان مطلب را در کانال بگذارم یا حذف کنم و هیچ دلیلی هم ندارد که با ادمین یا دبیر کانال هماهنگ کنم. یعنی من اختیار کانال خودم هم ندارم؟

 

8- من یک پدرم دلم خواست درباره فلان موضوع با پسرم مخالفت کنم و مانع شوم؛ پسرم هم باید حرف من را بپذیرد. یعنی من اختیار خانواده خودم هم ندارم؟

 

9- من یک مسئول خانواده‌ام دلم خواست اجازه ندهم همسرم سرکار برود؛ همسرم هم باید حرف من را بپذیرد. یعنی من اختیار زن خودم هم ندارم؟

 

می‌دانید شنیدن این جملات چه زمانی بیشتر آزار دهنده می‌شوند؟!
آن زمان که شخص گوینده مدعی تحصیلات در رشته مدیریت تا سطح فوق‌لیسانس و دکترا باشد یا تجربه سفر به کشورهای مختلف و حضور در کنفرانس‌های علمی را در کارنامه وی مشاهده کنید.

 

اگر کارآفرین یا صادرکننده نمونه هم باشد که دیگر هیچ باید عزای عمومی اعلام کرد که چرا تا این اندازه مفهوم مدیریت نزد ما ایرانی‌ها ناشناخته مانده است که آن را با عقده‌های دوران کودکی خود گره زده‌ایم و مدیر بودن را برابر اختیار تام داشتن و هر کاری دلمان خواست انجام دادن می‌دانیم.

 

یک مدیر در کنار برخورداری از اختیار اگر قادر به ایفای نقش هماهنگی، جلوگیری از ایجاد تعارض و پایبندی به ضوابط نباشد و در عمل نیروی انسانی را سرمایه واقعی خود به شمار نیاورد با وجود رشد در تمام زمینه‌های تولید، فروش، صادرات و ... هرگز سازمانی توسعه یافته را در اختیار نخواهد داشت.

 

توسعه سازمانی یعنی بهبود کیفیت زندگی کاری کارکنان و بهبود روش‌ها و سیستم‌ها نه فقط افزایش سودآوری در صورت مالی.

 

فریب تحصیلات، تجارب، سفرهای خارجی، کروات و اودکلنی که می‌زنید را نخورید مدیریت موضوعی بسیار عمیق‌تر، پیچیده‌تر و البته دوست داشتنی است مشروط بر آنکه واقعاً هدفتان مدیریت باشد نه فقط پاسخ دادن به عقده‌های دوران کودکی و ایفای نقش من ارباب هستم و بقیه رعیت.
/مدیران فرهیخته

 

کانال تگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 8 / 8 / 1397 ساعت: 3:18 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

چگونه به عنوان یک مدیر عادل شناخته شویم؟

چگونه به عنوان یک مدیر عادل شناخته شویم؟

 

 

احتمالا شما هم در طول زندگی حرفه‌ای‌تان با مدیرانی برخورد کرده‌اید که به نظرتان بی‌انصاف بوده‌اند. احتمالا با خود فکر کرده‌اید «وقتی مدیر شوم، هرگز این‌گونه نخواهم بود!» اکنون که به سمت مدیریت ارتقا یافته‌اید، ‌به احتمال زیاد زمان و انرژی زیادی را به این مساله اختصاص می‌دهید که تصمیمات بی‌طرفانه اتخاذ کنید، ‌اما بدون شک ایجاد تعادل در این زمینه کار چندان ساده‌ای نیست.

 

برای شروع می‌توانید از استانداردترین معیار سنجش عدالت که بر «نتایج» تصمیمات شما دلالت دارد تمرکز کنید. آیا فرآیند تصمیم‌گیری شما به یک توزیع عادلانه برای همه افراد مشارکت‌کننده انجامیده است؟ می‌توانید این آزمایش را روی تصمیمات معمولی مدیریتی مانند چگونگی تخصیص حجم کار، و تشویق و پاداش به کار گیرید.

 

مطمئن باشید که تیم شما نتایج این تصمیمات مهم را به دقت زیر نظر دارند. اگر حتی یک نفر تحت تاثیر تصمیم‌گیری‌ شما مزایای مثبتی دریافت نکند و این مساله چند بار تکرار شود، احتمال دارد که تصمیم‌گیری شما ناعادلانه برداشت شود. اگر این همه آن چیزی بود که باید نگران آن می‌بودید، زندگی نسبتا آسان بود.

 

متاسفانه مسائل پیچیده‌تر از این است. علاوه بر عدالت در مورد نتایج، تیم‌تان عدالت شما در فرآیندها را نیز مورد قضاوت قرار می‌دهند. آیا فرآیند تصمیم‌گیری‌ شما ذاتا و بدون در نظر گرفتن نتیجه عادلانه بوده است؟
مشکل اینجاست که وقتی می‌خواهید عدالت را در یکسو برقرار کنید، ممکن است سهوا طرف دیگر را مورد بی‌توجهی قرار دهید.

 

تحقیقات نشان داده‌اند که اهمیت نسبی عدالت در نتایج در مقابل عدالت در فرآیند، بستگی به این دارد که آن کارمند درباره کدامیک اول شنیده باشد. به عنوان مثال، در یک آزمایش، وقتی به افراد برای اولین‌بار گفته شد که استخدام نشده‌اند، در حالی که هیچ توضیحی درباره فرآیند اتخاذ این تصمیم به آنها داده نشد، آنها فورا فرض کردند که این تصمیم ناعادلانه است.
این تحقیق نتیجه مهمی دارد. وقتی یک فرآیند عادلانه را طی می‌کنید که ممکن است به یک نتیجه ناعادلانه منتهی شود، مطمئن شوید که جزئیات فرآیند را به اطلاع تیم خود برسانید قبل از آنکه تیم از تصمیم شما مطلع شود.

 

اینکه عدالت در تصمیم یا نتیجه کدام یک مقدم است، بستگی به طبیعت تصمیم دارد. در حالی که سعی دارید کار تیمی و ارتباطات را تقویت کنید، توزیع مساوی نتیجه می‌تواند مفید باشد. مثلا اشتراک سود یک روش رایج برای پاداش دادن به کل گروه است وقتی موفقیتی که آنها به دست آورده‌اند نتیجه کار گروهی همه آنها بوده است. اما زمانی که قصد دارید کارآیی فردی افراد را افزایش دهید باید روی فرآیند عادلانه بودن متمرکز شوید. پاداش فروش و سایر پاداش‌های فردی کارمندان را تشویق می‌کند تا حداکثر تلاش خود را به کار گیرند.
اجازه دهید اهداف هر موقعیت خاص مشخص کند که چه فرمولی باید مدنظر قرار گیرد.

 

حتی زمانی که تلاش زیادی می‌کنید تا تصمیم عادلانه بگیرید، باز هم هیچ تضمینی وجود ندارد که تصمیم شما از دید آنها هم عادلانه برداشت شود. این اشتباه را مرتکب نشوید که فکر کنید تصمیمات شما خودشان گویای واقعیت هستند. اگر به دنبال یک فرآیند عادلانه از انتخاب اینکه چه کسی ارتقا بگیرد هستید، اجازه دهید تیم شما درباره شیوه قضاوت و تمایلات شما مطلع باشند.
یادتان باشد که در میان گذاشتن آنچه به آن فکر می‌کنید بسیار مهم است. شفافیت اعتماد را افزایش می‌دهد و در عین حال ورای فرآیند تصمیم‌گیری برای کارمندان‌تان ارزش خلق می‌کند.

 

در پایان همه ما می‌دانیم که زندگی عادلانه نیست. شما به عنوان مدیر، این مهم را زودتر از دیگران درک می‌کنید. با تصمیمات سختی روبه‌رو می‌شوید که هیچ راه‌حل ایده‌آلی ندارد و نتیجه تصمیم برای بعضی‌ها عادلانه و برای برخی ناعادلانه است. به خودتان زیاد سخت نگیرید. تا زمانی که با دقت درباره نیازهای کسب و کار فکر کرده‌اید و ارزیابی شما از راه‌حل‌های موجود تا حد امکان عینی و عاقلانه است، کار خود را به خوبی انجام داده‌اید. همیشه این فرصت را دارید که در تصمیم بعدی خود تعادل را مجددا برقرار کنید.

 

منبع: hbr

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 1 / 7 / 1397 ساعت: 4:14 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

مدیر : خدمتگزار یا سرور

مدیر : خدمتگزار یا سرور

 

 

در سازمانها و شرکتهای ژاپنی، معمولا کارمندان و مدیران در سالنهای وسیع به مانند ساردین کنار هم نشسته اند! اگر بخواهید مدیران واحدها را پیدا کنید، محال است که از روی امکانات، بزرگی میز و فضای کاری ، منشی و غیره بتوانید تشخیص بدهید که مدیر بخش کیست و باید حتما سوال کنید که مدیر چه کسی است و با تعجب خواهید دید که امکانات و فضای کاری مدیر، در حد بقیه و حتی کمتر از اعضای گروهی است که بر آنها مدیریت میکند. !!

 

حدود سه ماه قبل از ناگویا به یک دفتر شیک در مرکز توکیو منتقل شدیم و در ابتدا فضای کاری باز با کلی فضای خالی داشتیم که بتدریج و با انتقال و جذب نیروهای جدید، تکمیل شد. با ورود مستمر اعضای جدید، انتظار داشتم که فضای کاری من و سایر کارمندان کوچکتر شود ولی با کمال تعجب مشاهده میکنم که بجای فضای کاری کارمندان، این فضای کاری مدیر کل دفتر توکیو است که هر روز کوچک و کوچکتر میشود !! هر نفری جدیدی که می آید بخشی از فضای او را میگیرند با گذاشتن یک میز و کامپیوتر، به نیروی جدید اختصاص میدهند!!!

 

اینگونه است که مدیران ژاپنی خدمتگزار شرکت و کارمندان زیر دست خود هستند ( هرگاه شرکت مشکل مالی پیدا کند در ابتدا حقوق و پاداش مدیران کاهش می یابد و قطع میشود) و کارمند ژاپنی با دیدن این مدیران خدمتگزار، با جان و دل برای پیشرفت شرکت کار و تلاش میکند چون میبیند مدیر او جلوتر از او در صف اول فداکاری و تلاش قرار دارد و در هنگام مشکل و سختی، مدیر او پیشتاز و جلوتر از اوست.

 

یادم می آید در ایران مدیری داشتیم که طبق معمول مدیران ایرانی چند ده شغله بود و تقریبا هیچ‌وقت در شرکت حضور نداشت!! با اینحال اتاق و فضای بسیار بزرگی را به خود اختصاص داده بود که بسیار هم به آن حساس بود. در مقطعی شرکت پروژه بزرگی را گرفت و تعداد زیادی نیروی جدید به شرکت وارد شدند. بتدریج فضای کاری ما کوچک و کوچکتر شد بطوریکه برخی مجبور شدند که در راهروها میز بگذارند و کارشان را انجام بدهند !!!

 

با اینحال کسی جرات نداشت از آن مدیر مغرور درخواست کند که بخش کوچکی از آن فضای بلا استفاده خود را به نیروهای جدید تخصیص دهد و خودش هم با دیدن این شرایط، هیچ اقدامی انجام نداد!!!

 

من نمیدانم ریشه اینهمه غرور و نخوت و احساس سروری در مدیران ما از کجا نشات گرفته است!! آخر چه عرضه کرده اند و چه گلی بسر ما زده اند !!! حداقل کارایی و بهره وری هم نداشته و ندارند که به آن ببالند و شرایط اسفناک کنونی اقتصاد، نتیجه عملکرد همین مدیران نالایق مغرور و سرور پیشه است. کمی مدیران ژاپنی را ببینید که با اینهمه کارایی و زحمت و تلاش، بدون ادعا به مانند یک خدمتگزار در خدمت شرکت و کارمندان زیر دست خود هستند!!!

 

 

دکتر حسین تهرانی، محقق ارشد شرکت تویوتا

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 16 / 6 / 1397 ساعت: 1:17 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

سیستمهای احمق یا مدیران جلسه‌ای؟

سیستمهای احمق یا مدیران جلسه‌ای؟

 

 

همه ما می‌دانیم که مدیران بسیار سرشان شلوغ است. دلیل اصلی آن هم این است که دائم جلسه دارند. علت آن این است که باید در مورد موضوعات متعددی تصمیم بگیرند. البته پوشیده نیست که بخشی از این کارها و جلسات نیز تشریفاتی است. خوب چرا این تصمیمات از طریق دیگری گرفته نمی‌شود؟

 

مثلا چرا کارهای گسترده کارشناسی در قالب یک گزارش خوب تهیه نمی‌شود و مدیر از طریق خواندن آن گزارش تصمیم نمی‌گیرد؟ می‌توان گفت به همان دلیل که بسیاری از اساتید، پایان نامه دانشجویان را نمی‌خوانند و تنها در جلسه به ارائه وی گوش می‌دهند و نظر می‌دهند.

 

ریشه این ماجرا پدیده «احمق بودن سیستمها»ست (Stupid). بسیاری از سیستمها در کشور ما احمق هستند و این باعث می‌شود که درست کار نکنند و لذا مدیران ناگزیر باید دائم با آنها کلنجار بروند. پس با دو سیستم احمق و سیستم هوشمند روبرو هستیم. اما فرق این دو سیستم در چیست؟ مثلا آیا سیستم بیمارستانی ما هوشمند است یا احمق؟ سیستم حمل و نقل؟ سیستم علمی؟ مالیاتی؟ ثبت اسناد؟ تامین اجتماعی؟ گمرک؟ بازنشستگی؟ آموزش و پرورش؟ کنکور؟

 

سیستم هوشمند سیستمی است که ظاهر آن ساده است و شما به راحتی با آن مواجه می‌شوید و کار خود را انجام می‌دهید ولی در پشت آن، پیچیدگی بسیار زیادی وجود دارد که شما اصلا نمی‌بینید. شما از کار کردن با سادگی آن لذت می برید در حالیکه نمی‌دانید چقدر طراحی پیچیده‌ای دارد. در مقابل، سیستم احمق سیستمی است که ظاهری پیچیده دارد و شما در کار کردن با آن دچار مشکلات می‌شوید در حالیکه پشت آن بسیار ساده است و توان خاصی ندارد. در عمل اتفاقی که می‌افتد این است که در سیستم هوشمند، شما بار خاصی متحمل نمی‌شوید و خیلی ساده با آن کار می‌کنید در حالیکه در سیستم احمق، همه بار بر روی دوش شماست.

 

مثلا گوگل را فرض کنید. پیچیده‌ترین سیستم دنیاست و در عین حال ساده ترین ظاهر را دارد. اما در مقابل، در سیستم ارزیابی آموزشی، همه بار بردوش دانشجو و دانش‌آموز و خانواده وی است در حالیکه در باطن خبری نیست و معلوم نیست چه چیز را می‌سنجد. یا در سیستم ارتقای اساتید، باید نمره‌ها را تک تک از جاهای مختلف جمع‌آوری کنی و همه بار بر روی دوش توست و آن طرف چک می‌کند که نمرات را آوردی یا نه. وارد یک بیمارستان که می‌شوی، همه کارها را باید خودت انجام دهی. خلاصۀ ماجرا اینکه باید بدوی.

 

در سیستمهای احمق، مدیران ناگزیر می‌شوند تا برای همه چیز تصمیم‌گیری کنند. باطن سیستم خبری نیست. جوک معروفی بود که می‌گفت درون سر طرف را که شکافتند صرفا یک سیم بود که دو تا گوش را به‌هم وصل می‌کرده که نیفتد؛ این همان حکایت سیستم احمق است. اما متاسفانه مدیران به جای اینکه تلاش کنند سیستم‌سازی کنند، خود به روش احمقانۀ دیگری به مدیریت می‌پردازند و آن همانا حل مسائل و چالشهای آن یکی پس از دیگری از یک جلسه به جلسه دیگر است. اینطوری میشود که مدیر ما همیشه سرش شلوغ است.

 

پس نمی‌توان و نباید همه چیز را به آمریکا مرتبط کرد. این سیستمها هستند که احمق هستند و اگرچه مدتی کنترل و مدیریت فردی می شوند، اما ناگهان از یک جایی کار خراب می‌شود و همه چیز می‌ریزد بیرون. حال سوال این جاست که چه کسی و چه زمانی بالاخره آستین همت بالا خواهد زد و سیستمها را به صورت هوشمند طراحی خواهد کرد؟ آیا این تغییرات باید از بالا به پائین باشد؟ آیا باید منتظر تغییر نسل باشیم؟ یا پائین به بالا هم میتوان کاری کرد؟

 

به نظرم هر کسی از پائین هم می‌تواند در سیستمهایی که خودش حضور دارد تلاش کند و هوشمندی را به آنها تزریق کند. با هر بهبود ساده، سیستمها هوشمندتر می‌شوند...

 

مدیرانی که خود را به احمقانگی سیستمها تسلیم می‌کنند، بهتر است شغل دیگری برای خود برگزینند. انتظار می رود یک مدیر (حال می خواهد رئیس بانک مرکزی باشد یا وزیر اقتصاد یا رئیس یک سازمان)، تحلیل خوبی از سیستم خود داشته باشد و آن را از نو طراحی کند. طرحی که هوشمندانه باشد و بتواند به راحتی با شبیه سازی نیازهای مراجعان، به آنها پاسخ دهد.

 

خلاصه اینکه در سیستم احمق، مدیران جلسه‌ای ما به تصمیمات احمقانه‌تری می‌رسند. مثلا سیستم احمق اجازه تاسیس موسسات مالی داده و تصمیم احمقانه‌تر این بوده که پول را به مالباختگان (!) از بودجه عمومی برگرداندیم . یا مثلا نرخ ارز جابجا شده و ما در یک جلسه تصمیم گرفتیم ارز 4200 تومانی به خیلی‌ها بدهیم. یا مثلا توی کویر ذوب آهن زدیم، حالا میخواهیم از خلیج فارس آب بیاوریم...

 

خدایا پناه می‌بریم به تو از دست سیستمهای احمق و مدیران جلسه‌ای!

 

 

علی بابایی

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید

 

 


تاریخ ارسال پست: 17 / 4 / 1397 ساعت: 10:38 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

10 کار مدیران چابک

10 کار مدیران چابک

 

 

1- کار کمتر:
کار در جریان را در سطح سبد محصول محدود کنید، اتلاف را حذف نمایید، تمرکز ایجاد کنید، کارهای موازی کمتری انجام دهید، مسائل را ساده نگاه دارید.

 

2- اکتشاف و تطبیق:
به جای دنبال کردن برنامه ای مشخص، اکتشاف کنید و خود را با آموخته هایتان تطبیق دهید.

 

3- یادگیری سریع:
چرخه های بازخورد را کوتاه کنید، تحملِ پذیرش اشتباهات را داشته باشید و برای یادگیری و بهبود مستمر ارزش قائل شوید.

 

4- یک تیم، یک هدف:
برای جلوگیری از انباشته شدن کارها، تیمهایی محصول محور ، متحد و چندتخصصی با هدفی مشترک تشکیل دهید و سیاسی کاری را سرکوب کنید.

 

5- تمرکز روی ارزش:
به جای هزینه، روی ارزش تمرکز کنید، ارزش را هر چه زودتر و به تدریج تحویل دهید و روی ساخت محصولِ درست تمرکز کنید.

 

6- توانمندسازی تیمها:
با الهام بخشیدن و تعامل با تیمها، فرصتی برای ایجاد محرک های ذاتی مانند اختیار ، تسلط و هدف فراهم کنید.

 

7- پذیرش واقعیت های سخت:
در پذیرش مشکلات و واقعیت های سخت باز عمل کنید و تیم خود را در حل مشکلات یاری و حمایت نمایید و همواره به یاد داشته باشید که چابکی مشکلات شما را حل نمیکند، بلکه آنها را برایتان نمایان می سازد.

 

8- افکار بزرگ، شروع کوچک:
چشم اندازی بزرگ داشته باشید ولی آنرا در بخش های کوچک تحویل دهید.

 

9- همکاری:
نقش خود را به خوبی ایفا نمایید و اعضای تیم خود را حمایت کنید و به افراد فرصت دهید که حضوری فعال در پروژه ها داشته باشند.

 

10- رهبری نمونه بودن :
ابتدا خود چابک باشید، از تکنیک های آن استفاده کنید، اصول چابکی را به معرض نمایش قرار دهید و مانند رهبری خدمتگزار رفتار نمایید.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 17 / 4 / 1397 ساعت: 10:8 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

آنچه مدیران میانی تازه کار باید بدانند

آنچه مدیران میانی تازه کار باید بدانند

 



واقعیت این است که فعالیت کردن بعنوان مدیر میانی در یک سازمان امری بسیار پیچیده و سرشار از ظرافت‌هایی است که توجه کافی به آنها از فرد یک مدیر مقتدر می‌سازد و بی‌توجهی به آنها هم می‌تواند عمر مدیریتی یک مدیر را کوتاه سازد. مدیران میانی از یکسو با زیردستانی در ارتباط هستند که نقش کارمندی یا کارگری ایفا می‌کنند و از سویی دیگر با مدیران ارشد سازمان در ارتباط هستند که ماهیت و جنس رابطه با آنها کاملا متفاوت از ارتباطات با کارمندان است.

 

بعبارت بهتر، مدیران میانی باید مانند «آچار‌فرانسه» عمل کنند و حلقه اتصال لایه‌های مختلف سازمانی باشند. اما برای این دسته از مدیران یکسری بایدها و نبایدها وجود دارد که بی‌توجهی به آنها می‌تواند لطمات جبران‌ناپذیری به وجهه مدیریتی افراد وارد کند. در ادامه به برخی از آنها اشاره خواهد شد.

 

 

 آنچه مدیران میانی باید حتما انجام دهند:

 

 

اعتماد و احترام مدیریت ارشد را به خود جلب کنید. برای این کار باید توانمندی‌های خود را به آنها اثبات کنید. پس از ایجاد این ارتباط مثبت است که امکان تفویض اختیارات به شما آسان‌تر و هدفمندتر صورت می‌پذیرد.

 

مطمئن شوید که از بودجه و امکانات کافی برای عمل به وظایف محوله برخوردارید و اگر چنین نیست به‌طور رسمی درخواست بودجه اضافی کنید.

 

به مشکلات و موانع موجود توجه کنید و آنها را شناسایی و حل کنید.

 

همیشه از یک روش حتی اگر در گذشته موثر و مفید بوده برای حل مشکلات مختلف استفاده نکنید بلکه از سبدی از راه‌حل‌های متنوع و خلاقانه برای حل مسائل بهره ببرید.

 

کارآمدی شغلی‌تان را بازتعریف کرده و اصول آن را اجرا کنید. کارآمدی و موثر بودن یک مدیر میانی با یک کارمند تا حد زیادی متفاوت است.

 

همیشه تمام جوانب امر را بسنجید و از یک‌بعدی نگاه کردن به قضایا خودداری کنید، چرا که یک مدیر میانی خوب کسی است که هم از دریچه کارکنان به قضایا نگاه کند و هم از دیدگاه مدیران ارشد.

 

تصمیمات تاثیرگذار و شجاعانه بگیرید و سعی نکنید فقط مجری تصمیمات اتخاذ شده باشید. مدیران ارشد از آن دسته از مدیران میانی خوششان می‌آید که با تصمیم‌گیری‌های درست خود باری از دوش آنها بردارند.

 

افرادی را که تحت رهبری‌تان هستند راهنمایی کنید و این‌گونه فکر نکنید که آنها کاملا می‌دانند چه کنند.

 

خودتان شروع‌کننده بعضی کارها باشید و صرفا منتظر صدور فرمان و دستور از طرف مقامات مافوق نباشید.

 

 

 آنچه مدیران میانی نباید انجام دهند:

 

 

به افرادتان تکالیف مبهم و نامشخص ندهید.

 

سعی نکنید کارهای جذاب و راحت را خودتان انجام دهید و کارهای سخت و خسته‌کننده را به افرادتان واگذار کنید. یک مدیر میانی خوب کسی است که با برعهده گرفتن وظایف سخت هم توانایی‌های خود را به افرادش ثابت می‌کند و هم فرصت‌های یادگیری ارزشمندی را در اختیار افرادش قرار می‌دهد.

 

عملکرد مدیران میانی پیشین و سایر مدیران میانی را زیر سوال نبرید. این کار در بلندمدت موجب بدگمانی دیگران نسبت به آنها خواهد شد.

 

وقتتان را صرف کارها و پروژه‌های کم‌اثر و بی‌فایده نکنید. یک مدیر میانی خوب کسی است که قادر است اولویت‌های اصلی را تشخیص دهد و در جهت آنها گام بردارد.

 

از ایجاد شبکه‌های ارتباطی با سایر مدیران میانی غفلت نکنید. در بطن ارتباطات با سایر مدیران میانی، ایده‌های ارزشمندی نهفته است که به‌کارگیری آنها می‌تواند برای شما بسیار مفید باشد.

 

از مقابله مقتدرانه با عملکرد ضعیف و غیرقابل قبول کارکنانتان نترسید. از شما به‌عنوان یک مدیر میانی این انتظار می‌رود که با کم‌کاری و عملکرد ضعیف افرادتان با اقتدار و صریح برخورد کنید و در این مسیر به هیچ عنوان مماشات و تعارف نکنید.

 

در مورد تشویق و پاداش‌دهی به کارکنانتان خسیس نباشید. شما بعنوان مدیر میانی نیز در حد خود می‌توانید و باید افرادتان را تشویق کنید، چون هر کارمندی دوست دارد به خاطر هر کار خوبی حتی اگر کوچک هم باشد مورد تشویق قرار بگیرد.

 

منبع:Association of professional Office Managers

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 17 / 4 / 1397 ساعت: 10:3 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

مدیر یا کارشناس؟

مدیر یا کارشناس؟

 

 

از کجا بفهمیم که برای مشاغل و مناصب مدیریتی ساخته شده ایم یا مشاغل و مناصب کارشناسی و از کجا بفهمیم که با ورود به کدام مسیر( مدیریتی یا کارشناسی) به حداکثر موفقیت خود می رسیم؟


همه ما می خواهیم بدانیم برای کدام مسیر مناسب یا مناسب تریم. مارکوس باکینگهام از پژوهشگران ارشد موسسه گالوپ می گوید : هر چه" بیشتر" ماندن درشغل و مسیری که دوست ندارید "کمتر" شما را به پیروزی نزدیک می کند.

 

برخی خصوصیاتی که برای هر یک از این دو مسیر مناسب است، در زیر آورده است.:

 

خصوصیات افرادی که برای مشاغل و مسیرهای مدیریتی مناسب هستند عبارتند از :

 


تصمیم گیر هستند.


تخصص گرائی افراطی را محدودیت می دانند.


مهارت های ارتباطی قوی دارند.


از چالش ها و بحران ها به هیجان می آیند.


جنگنده اند و اعتماد به نفس دارند.


از دستور دادن و کنترل کردن و به کار گیری ابزار قدرت لذت می برند.


ابهام و چالش و تعارض و دردسرهای ناشی از مسئولیت را تحمل می کنند.


رقابت جو هستند و از برنده شدن لذت می برند.

 

 

خصوصیات افرادی که برای مشاغل و مسیرهای کارشناسی مناسب هستند عبارتند از:

 


استعداد و علاقه ویژه و عمیقی به نوع خاص و محدودی از مشاغل دارند.


شناخته شدن به عنوان یک متخصص به آنها رضایت و احساس موفقیت می دهد.


مایلند فرصت هائی برای یاد دادن به دیگران داشته باشند.


از تصمیم گیری و مواجهه با چالش لذت نمی برند.


بیشتر مایلند با داده ها و واقعیات کارکنند تا اینکه درگیر چالش های انسانی شوند.


اهل سیاسی کاری و حضور در جنگ های قدرت نیستند.


بیشتر با خودشان رقابت می کنند تا با دیگران

 

دکتر بهزاد ابوالعلایی

 

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 22 / 11 / 1396 ساعت: 1:56 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

چگونه به رئیس خود کمک کنید تا مدیریت ذره بینی بر شما را کنار بگذارد؟

چگونه به رئیس خود کمک کنید تا مدیریت ذره بینی بر شما را کنار بگذارد؟

 

 

طبق گزارشی 80 درصد از کارمندان آمریکا معتقدند فرصت انجام کاری که در آن بهترین هستند را در محل کار ندارند. متاسفانه یکی از دلایل رایج آن اینست که رئیس آنها بسیار مشغول انجام این کار برای آنهاست.
رهبرانی که مدیریت ذره بینی داشته و پایین تر از سطح خود نقش ایفا می کنند باعث احساس محدودیت کارکنان و رضایت شغلی کمتر آنها می شوند و کارکنان مجبور می شوند تا در سطحی کمتر از نقش محوله کار کنند.

 

اگر شما هم احساس می کنید که رئیستان بیش از خودتان درگیر کار شماست، قطعاً تنها نیستید. توضیحات مختلفی می تواند برای مدیریت ذره بینی رئیستان وجود داشته باشد. در اینجا به پنج موردی اشاره می شود که می توانید از طریق آنها به رئیستان کمک کنید تا شما را در انجام کارهایتان راحت بگذارد.

 

آگاهی را با روشن کردن انتظارات آزمایش کنید

از رئیس خود بخواهید کمکی را که از شما انتظار دارد با شما در میان بگذارد و از او راجع به حیطۀ نقش خود سؤال کنید.
اگر پاسخ های او با دیدگاه شما در یک راستا بود، متوجه می شوید که از درگیری بیش از حد خود در کار شما آگاه نیست. اما اگر پاسخ هایش به نوعی سطح درگیری او را توجیه می کرد، آنگاه مکالمه ای که باید آغاز کنید باید راجع به انتظارات نامنطبق راجع به کار واقعی شما باشد.

 

بگذارید بداند که این میزان دخالت او چه احساسی به شما می دهد. راجع به مثال های خاصی صحبت کنید که به نظرتان در آن زمینه ها بیش از حد خود را درگیر کار شما کرده است و چرا احساس می کردید که انجام آن کار وظیفۀ شما بوده است.
اگر راجع به حیطۀ نقشتان دارای توافق نبودید، احساستان را از اینکه چرا تعریف محدودتر او از نقشتان به شما اجازۀ رشد نداده و رضایت کاملتان را فراهم نمی آورد، با او در میان بگذارید.

 

بپرسید که آیا از عملکردتان راضی نیست؟

دخالت بیش از حد رئیستان در کار شما می تواند نوعی بازخورد پنهان باشد. بپرسید که آیا از منظر او در شیوۀ انجام کارتان نقصی وجود دارد؟
از دیگر سو، اگر رئیستان علناً می گوید که از عملکرد شما ناراضی است، می توانید راجع به آن صحبت کنید. بگذارید بداند که می خواهید کار را به بهترین نحو انجام دهید و از اینکه او تنها راه انجام کار را در این می بیند که خودش آن را انجام دهد، معذب هستید. از رئیستان بخواهید تا هرگاه کار شما انتظارات او را برآورده نمی سازد، به شما بازخورد داده و راهنمایی تان کند نه اینکه مداخله کرده و خودش آن را انجام دهد.

 

به عواقب ناخواسته اشاره کنید

دخالت های نابجای رئیس شما می تواند عواقبی بیش از آنچه وی تصور می کند داشته باشد و باعث بدجلوه کردن هردوی شما بشود.
مداخلۀ بیش از حد رئیستان در شغل شما نشان می دهد که او به جای کار خود باید کار شما را انجام دهد و باعث می شود اینگونه به نظر برسد که گویی به شما اعتماد ندارد. گرچه ممکن است نیت او خیر باشد، ولی عواقب ناخواستۀ این کار بسیار بیشتر از «کمکی» است که ارائه می کند.

 


به کمک هم راه حلهای جایگزین بیابید

به رئیستان کمک کنید تا به درک روشنی از هدف اصلی مشارکت خود دست یابد.
ممکن است از کار شما بیش از کار خود لذت ببرد، خصوصاً اگر کار قبلی او بوده باشد؛ یا ممکن است فکر کند که این کار را بهتر از شما انجام می دهد. به همین دلیل ممکن است بترسد که کار شما باعث بد جلوه کردن او شود. ممکن است بخواهد احساس کند که به عنوان یک رئیس مورد نیاز هست، به همین خاطر مداخله کردن را به عنوان شیوه ای برای احساس مفید بودن برای زیردستانش می بیند.
هریک از این نیازها بنیانی درست دارند، اما حد متناسبی از دخالت برای مدیران وجود دارد. به عنوان مثال آنها می توانند پیشنهادهایی جهت تقویت نتایج ارائه دهند. با مذاکره کردن با مدیرتان سطح مشخصی از دخالت را پیدا کنید که منطقی بوده، برای طرفین رضایت بخش باشد و نیازهای هر دو طرف را مورد توجه قرار دهد.

 

منتظر نمانید

جمع شدن رنجش و خشم سمی در درونتان می تواند بسیار خطرناک باشد. هرچه بیشتر صبر کنید، احتمال اینکه انگیزه هایی را به رئیستان نسبت بدهید و دلایلی را برای توضیح رفتار او بتراشید بیشتر می شود.
ممکن است به درجه ای از خشم برسید که به دفتر رئیستان بروید و بر سر او فریاد بزنید: "چرا من را اینجا نگه داشته ای؟ اگر می خواهی خودت این پست لعنتی را داشته باشی، خوب داشته باش! ولی من را با آن «پیشنهادات» انفعالی که همه می دانند برای تصحیح کار من هست، تحقیر نکن." !

 

منبع: Forbes

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 15 / 10 / 1396 ساعت: 8:42 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

از عذرخواهی کردن نترسید

از عذرخواهی کردن نترسید

 

برخی از مدیران گمان می کنند معذرت‌خواهی نشانه ضعف است و آنان را از چشم کارمندان می‌اندازد اما در واقع عکس این موضوع صادق است مدیرانی که مرتکب اشتباه می‌شوند و معذرت‌خواهی نمی‌کنند، از ارزش‌شان نزد کارمندان کاسته می‌شود. کارمندان می‌دانند که هیچ‌کس کامل نیست و برای مدیرانی که این امر را نمی‌پذیرند، احترامی قائل نمی‌شوند. به نظر شما مدیری که اشتباه می‌کند و آن را نمی‌پذیرد، نادان است یا ترسو؟
البته منظورم این نیست که به گناهان خود اعتراف کنید، بلکه اشتباه خود را بپذیرید و صادقانه معذرت‌خواهی کنید.

 

بپذیرید کامل نیستید

شما مدیر هستید ولی دلیل نمی‌شود که خطا نکنید. در حقیقت در مقام مدیر ممکن است بیش از دیگران اشتباه کنید. اشتباه کردن طبیعی است.

 

اشتباه‌تان را بپذیرید

هیچ اشتباهی بدتر از آن نیست که مرتکب اشتباه شوید ولی تظاهر کنید هیچ اتفاقی نیفتاده است. آن را بپذیرید و صادقانه معذرت‌خواهی کنید.

 

منتظر نباشید از شما بخواهند
معذرت‌خواهی کنید.

گاهی اشتباه می‌کنید ولی متوجه نمی‌شوید و دیگران به شما گوشزد می‌کنند. با حسن‌نیت عذرخواهی کنید. ولی گاهی از اشتباه خود اطلاع دارید، اجازه ندهید دیگران از شما درخواست کنند معذرت‌خواهی کنید.

 

واقع‌بین باشید

شما مدیر و الگوی کارمندان هستید و رفتارتان سرمشق آنان است. حتی برای برخی مسائل و اشتباهات که تقصیر شما نیست، معذرت‌خواهی کنید. برای مثال اگر همکاران دیگر با خشونت با کارمندتان رفتار کرده‌اند، در مقام مدیر شرکت از او معذرت‌ خواهی کنید و بگویید «متاسفم که در این شرکت چنین مسائلی پیش آمده است.»
اگر نسبت به چنین مسائلی حساس باشید، کارمندان احساس می‌کنند شما از آنان در موارد ضروری حمایت می‌کنید.

 

سرزنش نکنید

سرزنش‌کردن بسیار اشتباه است. تنها نتیجه آن ترس از اشتباه مجدد است. کسی را سرزنش نکنید در عوض اشتباهات را فرصتی برای یادگیری بدانید.

 

با خود صادق باشید

وقتی اشتباه می‌کنید از خود بپرسید «در آن اشتباه چه نقشی داشته‌اید؟»
شاید شما مقصر نبودید. این امر تمرین خوبی است تا با خود صادق باشید. در صورت بروز اشتباه آن را بپذیرید.

 

خود را به دردسر نیندازید.

برای اشتباهات خود معذرت‌خواهی کنید ولی هرگز قول ندهید آن را تکرار نمی‌کنید. هرگز نگویید «دیگر تکرار نمی‌شود». زیرا با وجود تلاش زیاد، زندگی غیرقابل پیش‌بینی است.

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 12 / 3 / 1396 ساعت: 11:6 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

6 نکته طلایی از زبان پدر مدیریت مدرن

6 نکته طلایی از زبان پدر مدیریت مدرن:

 

عقاید پیتر دراکر اثر بسیار عمیقی روی ساختار و مدیریت شرکت های امروزی داشته است. او به عنوان پایه گذار مدیریت مدرن شناخته شده و ایده «مدیریت هدف گرا» را برای اولین بار مطرح کرد.

 

1. کاری را انجام دهید که لازم است؛ نه کاری که دلتان می خواهد.

برای یک مدیر انجام کارها کافی نیست؛ او باید کارهای درست را انجام دهد. کارهایی را انجام دهید که بیشترین تاثیر را بر کسب و کارتان خواهد داشت.

 

2. از فرصت ها بهترین استفاده را بکنید.

حل مسئله به نتایج موثر منجر نمی شود، فقط جلوی آسیب را می گیرد. برای کسب نتیجه باید از فرصت ها بهترین استفاده را کرد. حل مشکلات را به دیگران واگذار کنید و خود به دنبال فرصت ها باشید.

 

3. بهره وری عادت است

برای داشتن بازده کاری بالا باید به طور مستمر و همیشگی رفتارهای کارآمد را تبدیل به عادت کرد. این بدان معناست که برای کارآمد بودن لازم نیست کارهای بزرگ انجام دهید بلکه باید کارهای کوچک اما صحیح روزمره را به طور منظم تکرار کنید. به قول معروف «شما همان چیزی هستید که همیشه تکرار می کنید».

 

4. زمان خود را مدیریت کنید

مهمترین چیزی که شما مدیریت می کنید نه افراد هستند و نه بودجه بلکه زمان است. طرز استفاده شما از زمان تان میزان بهره وری شما را تعیین می کند.

 

5. به دنبال تعالی باشید

برای بزرگ شدن باید آنقدر اعتماد به نفس داشته باشید که باور کنید جهان واقعا به شما و قدرت شما نیاز دارد. اگر به توانایی های خود باور نداشته باشید نمی توانید با اطمینان تصمیم بگیرید و با شجاعت اقدام کنید.

 

6. زیاد تصمیم نگیرید

مدیری که تصمیمات زیادی می گیرد هم تنبل است و هم ناکارآمد. موسساتی که خوب اداره می شوند، بحران های اندکی دارند. اگر دائم در حال تصمیم گیری هستید بدانید که دستورالعمل های لازم و صحیح را ایجاد نکرده اید.

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 12 / 3 / 1396 ساعت: 11:0 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

انواع مشتری و سبک های ارایه متناسب با آنها

انواع مشتری و سبک های ارایه متناسب با آنها

ارائه خود را طوری طراحی کنید که برای سبک های مختلف جذاب باشد.
یک ارائه برای یک مدیر باید کاملاً متفاوت از آنی باشد که برای یک فرد معاشرتی و یا یک فرد متفکر عرضه می کنید.
هر سبکی انتظارات متفاوتی دارد که نمی توان آن را نادیده گرفت.

در اینجا نحوه ی ارائه به ۴ نوع از مشتریان را برای شما شرح می دهیم:

1 افراد معاشرتی :

ارائه باید تفریحی، سرگرم کننده و تحریک کننده باشد.
نشان دهید که محصول یا خدمت شما چگونه جایگاه مشتری و به چشم دیگران آمدنش را تقویت خواهد کرد.

2 افراد مدیر :

ارائه باید کوتاه، بدون حواشی، مرتبط با کسب و کار و حاوی نکات اصلی باشد. زمان ارائه برای این افراد محدود است، پس وقت خود را با پرداختن به جزئیات یا مکالمات غیر ضروری تلف نکنید.
گزینه هایی به آنان بدهید که بتوانند بر پایه آن تصمیم گیری کنند.

3 افراد متفکر :

ارائه باید منطقی، اطلاع رسان و با جزئیات باشد. متفکران، خیلی تحلیلی هستند. بنابراین به دنبال اطلاعات دقیق، صداقت و پایایی می گردند. از ارائه خود با اسناد و داده های پشتیبانی کننده و مقدار زیادی اطلاعات فن شناختی حمایت کنید. انتظار نداشته باشید که همان روز به تصمیم برسند. متفکران نیاز به دقت دارند تا در بحر تفکر فرو روند و روی هر نقص و ایراد به طور دقیق کار کنند. زمان خاصی را برای پیگیری ترتیب دهید.

4 افراد رابطه گرا :

در مورد عقاید و احساسات آنها سوال کنید و نشان دهید که راه حل شما سازگار با دیگر قسمت های مختلف درون شرکت آنان خواهد بود. رابطه گران می خواهند بدانند که آیا مشتریان دیگر هم از محصولات یا خدمت شما حمایت می کنند یا خیر.
آنان گرایش به پیروی از هنجار و امور معمول دارند، بنابراین، راه حل خود را بیش از حد عجیب و غریب و زننده نکنید.

 

کانال تلگرامی ما 

https://telegram.me/joinchat/CpyMq0BT2QhELQqOq49UFg


تاریخ ارسال پست: 2 / 12 / 1395 ساعت: 6:58 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

" چقدر مدیرهستید؟" و "عیار مدیریتی" شما چقدر است؟

" چقدر مدیرهستید؟" و "عیار مدیریتی" شما چقدر است؟

برای اینکه عیار مدیریتی خود را مشخص کنید به شاخصهای زیر توجه نمایید:

1 اگر در غیاب و نبود شما سازمان‌تحت مدیریت تان به همان اندازه زمان حضور و بود شما خوب عمل می کند شما در نظام سازی و ساخت سیستم های کاری خوب عمل کرده اید.

2 اگر با اطمینان خاطر کاری را به زیرمجموعه واگذار می کنید و نسبت به نتیجه کار نگران نیستید شما در کادر سازی و تربیت نیرو خوب عمل کرده اید.

3 اگر کارکنان زیرمجموعه بدون هیچگونه تنش و بگومگو، در فضایی آرام و سازنده با یکدیگر همکاری می کنند شما در تیم سازی خوب عمل کرده اید.

4 اگر در سازمان شما، رفتارهای مخربی چون شایعه پراکنی، زیرآب زنی، خودشیرینی و ... مشاهده نمی شود شما در مدیریت فرهنگ سازمان خوب عمل کرده اید.

5 اگر نگران از دست رفتن جایگاه مدیریتی خود نیستید و به توانمندی های فردی خود ایمان دارید شما در پرورش قابلیت های مدیریتی خود خوب عمل کرده اید.


تاریخ ارسال پست: 13 / 11 / 1395 ساعت: 8:15 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

مردم بر اساس این ۷ ویژگی در مورد شخصیت مدیران قضاوت می‌کنند

مردم بر اساس این ۷ ویژگی در مورد شخصیت مدیران قضاوت می‌کنند

۱. دست‌خط‌

بر اساس مطالعات انجام شده، نحوه‌ی نوشتن و اندازه‌ی دست‌خط یک شخص می‌تواند اطلاعاتی در مورد شخصیت آن فرد به ما ارائه دهد. نتایج تحقیقاتی که توسط National Pen Company انجام شد نشان داد افرادی که دست خط ریز دارند خجالتی، وسواسی و سخت کوش هستند؛ در حالی‌ که افرادی که شخصیت دوستانه و اجتماعی دارند دست خط درشت‌تری دارند.

افرادی که همه چیز را جدی می‌گیرند فشار بیشتری برای نوشتن به خودکار وارد می‌کنند، در حالی که افرادی که خودکار را نرمتر می‌گیرند و در حین نوشتن فشار کمتری به خودکار وارد می‌کنند حساس‌تر و دلسوزتر هستند.

۲. رنگ

بر اساس مقاله‌ای که در Psychology Today منتشر شد، رنگی که برای لباستان انتخاب می‌کنید یا رنگی که بیشتر به آن وابسته هستید، چیزهای زیادی در مورد شما می‌گوید. افرادی که دائماً مشکی را انتخاب می‌کنند، حساس‌تر هستند، روحیه‌ی هنری دارند و به جزئیات علاقه مندند؛ اما افرادی که رنگ قرمز را دوست دارند از زندگی خود نهایت استفاده را می‌کنند، با انرژی هستند و با جان و دل برای رسیدن به خواسته‌هایشان تلاش می‌کنند.

افرادی که رنگ سبز را دوست دارند وفادار و خونگرم هستند و آن‌هایی که به رنگ سفید علاقه‌مندند منطقی و منظم هستند. افرادی که رنگ آبی را بیشتر از رنگ‌های دیگر دوست دارند حساس هستند و به دیگران توجه می‌کنند.

۳. جویدن ناخن

رفتارهای بدنی تکرارشونده، اطلاعات زیادی درباره‌ی شخصیت شما به دیگران ارائه می‌دهد. عکس‌العمل بدن شما به موقعیت‌های مختلف، مانند کشیدن مو، جویدن ناخن یا زخم کردن پوست نشان‌دهنده‌ی بی‌قراری، ناامیدی، خستگی و نارضایتی است.

به عنوان مثال جویدن ناخن را در نظر بگیرید، نتایج یک تحقیق نشان داده است افرادی که ناخن‌هایشان را می‌جوند کمال‌گرا و اغلب عصبی هستند.

۴. کفش

به گفته‌ی روانشناسان، تنها با نگاه‌کردن به کفش دیگران می‌توانید با اطمینان کامل در مورد شخصیت آن‌ها قضاوت کنید. بر اساس گفته‌های پژوهشگری به نام Omri Gillath از دانشگاه کانزاس، فقط با بررسی قیمت، مدل، رنگ و طرح کفش می‌توانید تقریباً ۹۰ درصد از ویژگی‌های شخصی مالک کفش مانند درآمد، گرایش سیاسی، جنسیت و حتی سن فرد را حدس بزنید.

۵. چشم‌ها

چشم‌ها آینه ای از درون انسان‌ها هستند. چشم‌های شما چیزهای زیادی در موردتان می‌گوید، اینکه به چه فکر می‌کنید و چه احساسی دارید و اینکه وفادارید یا نه. مطالعات نشان می‌دهد چشم آبی‌ها در مقایسه با افرادی که چشمان تیره‌تری دارند کمتر سازش‌پذیرند.

راه دیگری که چشمانتان شما را لو می‌دهد، عدم توانایی در برقراری تماس چشمی مستقیم است. این موضوع نشان‌گر اراده‌ی ضعیف و عدم کنترل است.

۶. وقت‌شناسی

اینکه چقدر دیر یا زود سر قرار ملاقات یا جلسه حاضر شوید، تأثیر مثبت یا منفی بر نگاه دیگران به شخصیت شما دارد. دیر رفتن به جلسه یا یک قرار ملاقات مهم، دیدی منفی در مورد شما ایجاد می‌کند، در حالی ‌که سر وقت رسیدن به یک جلسه نشان می‌دهد چقدر برای وقت دیگران ارزش قائلید. هر دوی این‌ها رفتارهایی درونی و ذهنی هستند.

۷. نحوه‌ی دست دادن

محققان متوجه شده‌اند افرادی که محکم دست می‌دهند، اعتماد به نفس بیشتری دارند و شخصیت محکم و مطمئنی از خود منعکس می‌کنند. این افراد برون‌گرا هستند، زود احساسی می‌شوند و تمایلی به آرام بودن ندارند.

از طرف دیگر، افرادی که آرام دست می‌دهند از اعتماد به نفس کمتری برخوردارند و اغلب ساده‌ترین راه‌ها را انتخاب می‌کنند. تنها با یک دست دادن ساده می‌توانید تفاوت بین صمیمیت و سردی فرد را تشخیص داد.

 


تاریخ ارسال پست: 11 / 10 / 1395 ساعت: 8:15 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

مدیریت از نگاه مشاهیر جهان

مدیریت از نگاه مشاهیر جهان


1- بجوئید تا بیابید و بدانید با زحمت و تلاش چیزی را از دست نمیدهید (اسوپ، افسانه‌نویس یونانی)

۲- برنامه‌های توسعه مدیریتی ما در محل کار صورت می‌گیرد نه در کلاس‌های مختلف آموزشی. (ژوزف شرسن)

۳- ترجیح می‌دهم که ملتم به سیاست‌های اقتصادی من بخندند تا اینکه از ولخرجیهایم گریان شوند. (پادشاه سوئد)

۴- برای آنکه مدیر شوید باید از پایین شروع کنید هیچ استثناءی هم وجود ندارد. (هنری بلاک)

۵- با هشت ساعت کار صادقانه در روز می‌توانید به ریاست برسید و روزی ۱۲ ساعت کار کنید. (رابرت فراست)

۶- برای بهبود ارتباطات کامپیوتری باید کمر بوروکراسی ایجاد شده را شکست. (مایکل آلبرشت)

۷- یک مدیر نالایق اغلب به نصیحت و مشاوره آخرین کسی که با او صحبت می‌نماید گوش می‌کند. (وارن بنیس)

۸- مدیر باید جرأت آن را داشته باشد که گاهی طبق نیاز برخلاف رأی متخصصان عمل کند. (جیمز کالاگان)

۹- هیچ چیز برای کارمندان ارزشمندتر از سهیم کردن آنها در چرخه تصمیم‌گیری نیست. (جودیت باردویک)

۱۰- مدیریت مشارکتی این است که افراد مناسب را در زمان مناسب در چرخه تصمیم‌گیری وارد کنیم. (واین بارلو)

۱۱- با احتیاط بیندیشید اما با قاطعیت عمل کنید. (چارلز کالب کلتن)

۱۲- دیگران را عفو کنید. (بابیلیوس سایروس)

۱۳- سرپرست باید قبل از هرگونه اقدام انضباطی، تذکرات و اخطارهای لازم را بدهد. (موریس تراتر)

۱۴- تجربه را نمی‌توان خلق کرد باید آن را تجربه کرد. (آلبرت کامو)

۱۵- تجربه فرزند اندیشه است و اندیشه فرزند عمل. (بنجامین دیزرائیلی)

۱۶- رمز موفقیت، ثبات در پیگیری هدف است. (بنجامین دیرائیلی)

۱۷- اهداف بایستی مشخص، واقعگرایانه و قابل سنجش باشند. (ویلیام دایر)

۱۸- هدف بزرگ زندگی، دانش نیست، عمل است. (توماس هنری هاکسلی)

۱۹- تجربه خوب است اما به شرطی که برای آن بهای گزاف نپردازیم. (باربر، کتاب هزار ضرب‌المثل)

۲۰- از خشم انسان‌های صبور برحذر باشید. (جان درایدن)


تاریخ ارسال پست: 7 / 10 / 1395 ساعت: 10:23 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

چرا یک مدیر مشهور می شود؟

روباه: مي‌دوني ساعت چنده آخه ساعت من خراب شده.
شير : اوه. من مي‌تونم به راحتي برات درستش کنم.

روباه : اوه. ولي پنجه‌هاي بزرگ تو فقط اونو خرابتر مي‌کنه.
شير : اوه، نه بده برات تعميرش مي‌کنم.

روباه : مسخره است. هر احمقي ميدونه که يک شير تنبل با چنگال‌های بزرگ نمي‌تونه يه ساعت مچی پيچيده رو تعمير کنه.
شير : البته که مي‌تونه. اونو بده تا برات تعميرش کنم.
شير داخل لانه‌اش شد و بعد از مدتي با ساعتي که به خوبي کار مي‌کرد بازگشت.

روباه شگفت زده شد و شير دوباره زير آفتاب دراز کشيد و رضايتمندانه به خود مي‌باليد.

بعد از مدت کمي گرگی رسيد و به شير لميده در زير آفتاب نگاهي کرد.

گرگ : مي‌تونم امشب بيام و با تو تلويزيون نگاه کنم؟ چون تلويزيونم خرابه.

شير : اوه. من مي‌تونم به راحتي برات درستش کنم.
گرگ : از من توقع نداری که اين چرند رو باور کنم. امکان نداره که يک شير تنبل با چنگال‌های بزرگ بتونه يک تلويزيون پيچيده رو درست کنه.

شير : مهم نيست. مي‌خواهي امتحان کني؟
شير داخل لانه‌اش شد و بعد از مدتي با تلويزيون تعمير شده برگشت.

گرگ شگفت زده و با خوشحالي دور شد.

حال ببينيم در لانه شير چه خبره؟

در يک طرف شش خرگوش باهوش و کوچک مشغول کارهای بسيار پيچيده بوسيله ابزارهای مخصوص هستند و در طرف ديگر شير بزرگ مفتخرانه لميده است.

نتيجه :اگر مي‌خواهيد بدانيد چرا يک مدير مشهور است به کار زير دستانش توجه کنيد.

 اگر مي‌خواهيد مدير موفق و مؤثري باشيد از هوشمندي و ارتقاء کارکنان تان نهراسيد بلکه به آنها فرصت رشد بدهيد. اين مسأله چيزي از توانمندي‌هاي شما نمي‌کاهد.
** بيل گيتس:
مديران موفق، افراد باهوش‌تر از خود را استخدام مي‌کنند...


تاریخ ارسال پست: 11 / 9 / 1395 ساعت: 9:42 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

چرا برخی کارمندان کم کارند؟

بارها شده بعنوان مدیر یا ارباب رجوع از کم کاری یک کارمند کلافه بشید؟

وقتی در یک شرکت کارها درست انجام نمی شود یا اصلا انجام نمی شود سوال بالا ذهن مدیر را به خود مشغول می کند. طبق تحقیقات گسترده ای که فردیناند فورینز انجام داده است عمده ترین دلیلی که کارمندان کارهایی را که شما می خواهید انجام نمی دهند این است که:

 آن ها نسبت به کارهایی که باید انجام دهند توجیه نیستند؛ یا به عبارتی آن ها اصلا نمی دانند قرار است چه کاری انجام دهند.

وقتی یک کارمند نمی داند دقیقا باید چه کاری انجام دهد مشکل از او نیست بلکه از مدیر است.

برای اینکه شرکت بتواند بازدهی بالایی داشته باشد، مدیر باید به 4 چیز به طور جدی پایبند باشد:

1) انتظارات خود را به طور صریح به همه انتقال دهد.

2) اطلاعات و امکانات لازم را برای درست انجام دادن کارها فراهم کند.

3) بازخورد بگیرد و ارزیابی کند، کارمندان خوب را تشخیص دهد و از آن ها به خوبی تجلیل کند.

4) کارمندان را به پیشرفت تشویق کند.


تاریخ ارسال پست: 2 / 9 / 1395 ساعت: 10:37 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

این پیام یک پیام جدی به شما مدیران است

به نحوه پاسخگویی منشی تان به مشتریان و تماس ها دقت بیشتری بکنید... برخی از منشی ها سد بزرگی برای دسترسی فرصت ها به مدیران هستند.

امروز یکبار دیگر و با دقت بیشتری به نحوه پاسخگویی و ارتباط منشی تان با مشتریان توجه کنید. آیا می دانستید بسیاری از ناکامی ها و شکست ها از بی تفاوتی و پاسخگویی غیر حرفه ای اولین فردی است که به تلفن های شرکت پاسخ می دهد.

یکی از بزرگترین سدهایی که هر کدام از ما در برخی سازمان ها و شرکت ها گرفتارش می شویم اولین فردی است که تلفن را پاسخ می دهد.
ممکن است فرصت طلایی در شرکت را بزند ولی با یک سربه هوایی و بی تفاوتی منشی به یک تهدید تبدیل شود و این فرصت در اختیار شرکت رقیب قرار گیرد.

این پیام یک پیام جدی به شما مدیران است؛ منشی خود را مسئولیت پذیر انتخاب کنید و نسبت به اهمیت مشتری و ارتباطات، او را توجیه کنید و برای ارتباط مناسب با مشتریان آموزشش دهید.

 این پیامی که امروز ارایه شد، مربوط به برخی از منشی ها می باشد که شاید هر یک از ما در ارتباط تلفنی و حضوری با ایشان برخورد داشتیم و شیوه پاسخگویی تلخ ایشان را تجربه کردیم؛ در این میان بسیاری از منشی های شرکت های بزرگ آموزش دیده و نسبت به اهمیت هریک از تماس ها و ارتباطات به شرکت توجیه هستند. (لطفا موجب کدورت نشود.)


تاریخ ارسال پست: 28 / 8 / 1395 ساعت: 11:35 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

ليست صفحات

تعداد صفحات : 468
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 468 صفحه بعد