| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
مدل ذهنی شما کدام است؟
۱-مدل ذهنی «شکارچی»
۲-مدل ذهنی «کشاورز».
کسانی که در جاده موفقیت مانند یک شکارچی زندگی و حرکت میکنند، تمام لحظات زندگی خود را در پی «شکار» میگردند.
همه چیز از دیدگاه آنان یا فرصت است یا تهدید.
هر صدای نجوایی، هر درخشش نوری، هر مسیر تاریکی، میتواند در آنها امید یا ترس ایجاد کند. شکارچی توانمند می داند که شب هنگام، شکار در دست به خانه بازخواهد گشت.
بر در و دیوار خانه خود، پوست شکارها و شاخ گوزنها و دندان گرازها را نصب میکند و هر شب، در اندیشه شکار فردا میخوابد.
اشکال زندگی شکارچی در این است که هر موجود زنده ای را یا شکار میداند یا شکارچی. اگر آن را شکار ببیند، تا دست یافتن بر آن و به چنگ کشیدنش، آرامش را تجربه نخواهد کرد و اگر دیگری را شکارچی ببیند، سختی رقابت، طعم شیرین شکار را بر او تلخ خواهد کرد.
این شکارچیان را در محیط پیرامون و محیط کسب و کار دیده اید؟
تمام روز در پی تلاش و موفقیت و رشد و پیشرفت و پول.
و دیوارهای اتاقشان پوشیده از مدارک و تقدیرنامه ها و نشانها.
و اما کشاورزها...
هستند کسانی که در جاده موفقیت، مانند یک کشاورز زندگی میکنند.
بذری میکارند و آرام مینشینند.
میدانند روزی این بذر به میوه تبدیل خواهد شد.
تا آن روز در انتظار می مانند.
هر از گاهی، آبی بر مزرعه می پاشند و خاک را سیراب کنند.
هر از گاهی، دستی بر سر و روی نهالها می کشند و آرامتر از شکارچی زندگی میکنند.
عموم مردم در یکی از این دو باور ذهنی گرفتار میشوند.
گروه نخست آنچنان دلمشغول رشد و موفقیت میشوند که ابعاد دیگر زندگی را فراموش میکنند...
و گروه دوم، آنچنان به جستجوی آرامش بر میخیزند که شیرینی تنش و تلاش و تکاپو را به فراموشی می سپارند.
اما راه سومی هم هست ! راه سوم، میتواند الگوی ذهنی «ماهیگیر» باشد.
آرامش و سکوت و لذت و انتظار برای فرصت.
زمانی که فرصتی دست داد با سرعت و انرژی برای در اختیار گرفتن آن بکوشیم و دوباره در انتظار و آرامش بنشینیم.
موفقیت در زندگی، نه با آرامش مطلق به دست می آید نه با کوشش جانفرسا.
موفقیت ترکیب مناسبی از این دو است.
وقت آن است که از خود بپرسید راستی من چه کاره ام؟
«کشاورز؟
«شکارچی؟
یا ماهیگیر؟
کانال تلگرامی ما
https://telegram.me/joinchat/CpyMq0BT2QhELQqOq49UFg
“تئوری سوسک در توسعه شخصی”
در یک رستوران، یک سوسک ناگهان از جایی پر میزند و بر روی یک خانمی مینشیند.
آن خانم از روی ترس شروع به فریاد زدن میکند. او وحشتزده بلند میشود و سعی میکند با پریدن و تکان دادن دستهایش سوسک را از خود دور کند.
واکنش او مسری بود و افراد دیگری هم که سر همان میز بودند وحشتزده میشوند.
بالاخره آن خانم موفق میشود سوسک را از خود دور کند.
سوسک پر میزند و روی خانم دیگری نزدیکی او مینشیند. این بار نوبت او و افراد نزدیکش میشود که همین حرکتها را تکرار کنند!
پیشخدمت به سمت آنها میدود تا کمک کند.
در اثر واکنشهای خانم دوم، این بار سوسک پر میزند و روی پیشخدمت مینشیند.
پیشخدمت محکم میایستد و به رفتار سوسک بر روی لباسش نگاه میکند.
زمانی که مطمئن میشود، سوسک را با انگشتانش میگیرد و به خارج رستوران پرت میکند.
در حالیکه قهوهام را مزه مزه میکردم، شاهد این جریان بودم و ذهنم درگیر این موضوع شد. آیا سوسک باعث این رفتار عصبی شده بود؟
اگر اینطور بود، چرا پیشخدمت دچار این رفتار نشد؟
چرا او تقریبا به شکل ایدهآلی این مسئله را حل کرد، بدون اینکه آشفتگی ایجاد کند؟
این سوسک نبود که باعث این ناآرامی و ناراحتی خانمها شده بود، بلکه عدم توانایی خودشان در برخورد با سوسک موجب ناراحتیشان شده بود.
من فهمیدم این فریاد پدرم، همسرم یا مدیرم بر سر من نیست که موجب ناراحتی من میشود،
بلکه ناتوانی من در برخورد با این مسائل است که من را ناراحت میکند.
این ترافیک بزرگراه نیست که من را ناراحت میکند،
این ناتوانی من در برخورد با این پدیده است که موجب ناراحتیم میشود.
من فهمیدم در زندگی نباید واکنش نشان داد، بلکه باید پاسخ داد.
آن خانم به اتفاق رخداده واکنش نشان داد، در حالیکه پیشخدمت پاسخ داد.
واکنشها همیشه غریزی هستند در حالیکه پاسخها همراه با تفکرند.
نحوه واکنشهای ما به مشکلات و نه خود مشکلات است که میتواند در زندگی بحران ایجاد کند.
این مفهوم مهمی در فهم زندگی است.
آدمی که خوشحال است به این خاطر نیست که همه چیز در زندگیش درست است.
او به این خاطر خوشحال است که دیدگاهش نسبت به مسائل درست است.
کانال تلگرامی ما
https://telegram.me/joinchat/CpyMq0BT2QhELQqOq49UFg
درسهای کارآفرینی از تام هنکس
حضور طولانی مدت تام هنکس در حرفههای مختلفی نظیر بازیگری، تولیدکنندگی، نویسندگی، کارگردانی و تولیدکننده اپلیکیشن، او را بین نخبههای هالیوودی قرار داده است؛ در حالی که شهرتش به عنوان مهربانترین مرد شهر را نیز حفظ کرده است.
از همان آغاز جاه طلبی تام هنکس کاملا مشخص بود. زمانی که او تنها ۱۸ سال داشت، به کارگردان تحسین برانگیز آن روزها، جورج روی هیل نامهای نوشت و در آن نامه تمام روش هایی که جورج هیل میتوانست ستاره بودن او را کشف کند، عنوان کرد.
این نامه، که هم شجاعانه بود و هم خنده دار، نمونهای از اصول کارآفرینی ست که ما در مود آنها صحبت میکنیم: هنکس ریسک کرد. موقعیتی برای ایجاد ارتباط در پیش روی خود دید و تصویر واضحی از آن چه میخواست بدان دست یابد داشت (من نمیخواهم که از آن سوپراستارهای هالیوودی باشم که بین نوجوانان طرفداران زیادی دارند، من فقط یک پسربچه ام که در دوره خودش به شهرت رسیده، یک پورشه دارد و رابرت ردفورد را «باب» صدا میزند).
روحیه کارآفرینی که تام هنکس در دوران نوجوانی از خود بروز داد در طول حرفه او نیز خود را نشان داده است. در این مقاله ما لیستی از هفت درس برتر کسب و کار از دیدگاه او را که در مصاحبه هایش به آنها اشاره کرده تهیه کرده ایم:
۱- ترسی را که همراه استفاده از یک شانس به وجود میآید، با آغوش باز بپذیرید.
۲- اجازه ندهید که ترس باعث تنبلیتان شود
۳- قهرمانان را شناسایی کنید.
۴- انتظار این را داشته باشید که همیشه همه چیز راحت جلو نرود.
۵- بدانید که شکست موقعیتی برای یادگیری ست.
۶- علاقهمند باشید و آن را نشان دهید.
۷- بدانید که اسطورهها یک شبه ساخته نشدهاند.
هنکس میگوید: «در این کسب و کار، شغلها براساس طول عمر ایجاد میشوند.»
تکنیکهایی برای رسیدن به خواسته ها
ﺁﺭزﻭﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﻣﻮﮐﻮﻝ ﻧﮑﻦو ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺣﺎﻝ ﺁﺭﺯﻭ ﮐﻦ
ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻣﺜﺎﻝ :
ﻧﮕﻮ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭ ﺷﻮﻡ ﺑﮕﻮ : "ﻣﻦ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭ ﻫﺴﺘﻢ،ﻣﻦ ﺳﺎﻟﻢ ﻫﺴﺘﻢ،ﻣﻦ ﻣﻮﻓﻖ ﻫﺴﺘﻢ"....
ﮐﻠﻤﻪ ﻧﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯾﺖ ﺣﺬﻑ ﮐﻦ...
نگو : ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺷﻮﻡ ، ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﺳﺮﻣﺎ ﺑﺨﻮﺭﻡ،ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﻓﻘﯿﺮ ﺑﺎﺷﻢ .
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ( ﻧﻪ ) ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯽ ﺑﺮﯼ ،ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻣﻨﻔﯽ ﺁﻥ ،ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ .
ﻫﻤﻪ ﻣﺎ ﻣﯿﺪﺍﻧﯿﻢ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﺑﯿﻨﺪﯾﺸﯿﻢ ، ﻫﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺟﺬﺏ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﮐﺮﺩ ﺑﻨﺎﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺗﺮﺱ ،ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﻭ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﻫﻤﺎﻥ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺟﺬﺏ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﺑﻨﺎﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﺑﮕﻮ ﻣﻦ ﺳﻼﻣﺖ ﻫﺴﺘﻢ ، من ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪ ﻫﺴﺘﻢ
ﺁﺭﺯﻭﯾﺖ ﺭﺍ ﺩﻗﯿﻖ ، ﻭﺍﺿﺢ ﻭﮐﻮﺗﺎﻩ ﺑﯿﺎﻥ ﮐﻦ :
ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯾﺖ ﻭﺍﺿﺢ ﺗﺮ، ﺭﻭﺷﻦ ﺗﺮ، ﺩﻗﯿﻖ ﺗﺮ ﻭ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺗﺮ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﺟﺬﺏ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍﺣﺖ ﺗﺮ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ.
ﻣﯿﺰﺍﻥ ﻭ ﻧﻮﻉ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﻗﯿﻖ ﺑﯿﺎﻥ ﮐﻦ.
ﻭﺍﻧﻤﻮﺩ ﮐﻦ :
ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﻬﻢ ﺍﺳﺖ؛ ﺑﻨﺎﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻃﻮﺭﯼ ﻭﺍﻧﻤﻮﺩ ﮐﻦ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺁﺭﺯﻭﯾﺖ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺍﯼ، ﻧﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺑﺮﺳﯽ ﻣﺜﻼ : ﺍﮔﺮ ﭘﻮﻝ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ، ﻭﺍﻧﻤﻮﺩ ﮐﻦ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺣﺎﺿﺮ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﯼ.
ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ :
ﻫﺮﮔﺰ ﺷﮏ ﻭ ﺗﺮﺩﯾﺪ ﺑﻪ ﺩﻟﺖ ﺭﺍﻩ ﻧﺪﻩ ﺑﻪ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯾﺖ ﻭ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ، ﺑﺎﻭﺭ ﻭ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ
ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﻫﺎﯾﺖ ﻣﯿﺮﺳﯽ.
به ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯾﺖ ﻓﮑﺮ ﮐﻦ ،ﻧﻪ ﺭﺍﻩ ﻫﺎﯼ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ :
ﻭﻇﯿﻔﻪ ﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺁﺭﺯﻭ ﺩﺍﺭﯾﻢ ، ﺩﺭ ﺫﻫﻨﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﮔﯿﺮﯾﻢ ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﮕﻮ : ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﯿﺮﺳﻢ؟
ﺩﺭ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻣﻮﺍﻗﻊ ، ﺁﺭﺯﻭﻫﺎ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﻫﺎﯾﯽ ﺑﺮ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻫﺮﮔﺰ ﻓﮑﺮﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻧﻤﯿﮑﻨﯽ .
سپاسگزار باش :
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎﺑﺖ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯼ، ﺷﮑﺮ ﮔﺰﺍﺭ ﻭ ﺳﭙﺎﺳﮕﺰﺍﺭ ﺑﺎﺵ چون ﺳﭙﺎﺳﮕﺰﺍﺭﯼ قویترین و ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﻫﺎﯼ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﺳﺖ.
به ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯾﺖ ﺭﻭﺡ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺑﺪﻩ:
ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﻬﻢ ﺍﺳﺖ ؛ ﺑﻪ ﺁﺭﺯﻭﯾﺖ ﺭﻭﺡ ،ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻭ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﮐﻦ ، ﻧﻘﺶ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﻦ ، ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﺎﻟﺐ ﺁﻧﭽﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﺪﻩ.
ﻫﺮ ﻣﯿﺰﺍﻥ ﮐﻪ ﺭﻭﺡ ﻭ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺑﻪ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺧﻮﺩ ﺑﺪﻫﯽ، ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺭﺳﯿﺪ ، ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ ﺑﺎ ﻗﻠﺒﺖ ﺑﺨﻮﺍﻩ
ﻋﺎﻟﯽ ﺗﺮﯾﻦ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﺘﺎﻥ ﺁﺭﺯﻭ ﺩﺍﺭﻡ...
ترسهایت را از بین ببر و بر آنها چیره شو…
هیچ كس در این راه به توكمك نخواهد كرد
چون هیچ كس به اندازه ی خودت
با ترسهایت آشنا نیست.
جک_کانفیلد
طمع
ترس
زور
فشار برای انجام کاری نمی تواند توجیه کننده عمل غیر اخلاقی باشد.خوب تربیت شدن معادل معمولی تربیت شدن نیست.
1-ترس ها را از خود دور کنید
2-نادانسته ها را بیاموزید
3-برای دیگران کارهایی را انجام دهید که دیگران نمی توانند جواب آن ها را چه با پول و چه با محبت بدهند.
4-بخشیدن و تعریف کردن رابیاموزید
5-مسئولیت پذیر باشید
6-تمرین انضباط
7-هدف ها را تنظیم کنید
8-باکسانی که شخصیت اخلاقی بالایی دارند را بطه برقرار کنید.
9-دارای کشش درونی باشید نه بیرونی
10-دائمابه خودتان پیشنهادهای مثبت بدهید.
11-بزرگترین نقاط قوت ما می توانند تبدیل به بزرگترین نقاط ضعف ما بشوند
12-بزرگترین نقاط ضعف ما می توانند بزرگترین نقاط قوت ما بشوند
13-صبور باشید
14-یک لیست از قدرت ها و یک لیست از ضعف های خود بنویسید
۱- از مسؤولیت فرار نمیکنند. برای نمونه زمانی که با تاخیر به سرکار میرسند، ترافیک را بهانه نمیکنند.
۲- از انجام کارهای ترسناک خودداری نمیکنند و اجازه نمیدهند ترس زندگیشان را دربرگیرد و مانع تجربهکردن امور جدید توسط آنها شود که این امر باعث تقویت و پیشرفت شخصیت آنها خواهد شد.
۳- همواره در راحتی و رفاه به سر نمیبرند. زیرا میدانند ماندن در این وضعیت باعث ناکامی در رسیدن به آرزوهایشان خواهد شد و در صورتی که بخواهند موفق شوند باید راحت طلبی را کنار بگذارند.
۴- هرگز هیچکدام از کارهایشان را به زمان مناسب، شرایط مناسب، هفته بعد، هر زمان که وقت کافی وجود داشت موکول نمیکنند. بلکه بر انجام اقدامات لازم در زمان مناسب تاکید دارند.
۵- تلاش نمیکنند بر دیگران سلطه یابند و به واکنش های منفی توجهی نمیکنند.
۶- درباره مردم قضاوت و پیشداوری نمیکنند. زیرا آنها با خودشان به حدی مهربان هستند که نیازی به این ندارند که برای احساس برتر بودن در غیاب اطرافیانشان به آنها توهین کنند.
۷- خودشان را با هیچکس مقایسه نمیکنند و هرگز با هیچ کسی جز خودشان در گذشته رقابت نمیکنند.
بیرونی است،به این معنی که انگیزش وجود دارد به شرطی که برانگیزاننده حاضر باشد.وقتی برانگیزاننده(محرک)حاضر نباشد انگیزش هم کاهش پیدا می کند.
استرس یا (فشار روانی)ایجاد می کند
عملکرد به اطاعت محدود می شود.
در طولانی مدت عملکرد کاهش پیدا می کند
خلاقیت رااز بین می برد.
فرد نسبت به تنبیه عادت می کند و متعاقبا تنبیه بیشتری را می طلبد
مشتری از کارمند سوال کرد چه زمانی شما کار را شروع می کنید او جواب داد:((هر زمان که آن ها تهدید به اخراج من کنند))
ما هرگز دوست نداریم دیگران زباله هایشان را به درون خودروی ما بیندازند.
اما به آنها اجازه میدهیم زباله های فکرشان را، افکار منفی، آیه های یاس، ناامیدی ها، ترس و بیم هایشان را به ذهن ما سرازیر کنند.
چرا؟؟
تصور کنید که سلامت روانی ما مانند یک تابلوی نفیس و سنگین است که توسط چند میخ به دیواری نصب شده است.
اگر میخ ها فرضا تلقینات منفی و پوسیده باشند تابلو وضعیتی ناپایدار پیدا میکند و احتمال دارد که پس از سقوط بر زمین نابود هم بشود.
یا اینکه شدیدا صدمه ببیند.
در این شرایط، بهترین کاری که می توانیم انجام دهیم...
این است که به تدریج و یکی یکی میخ های فرسوده کج و ضعیف را خارج و به جای انها میخ های سالم را که همان تلقینات سالم و افکار مثبت است جایگزین کنیم.
انگیزش بیرونی از عوامل بیرونی مثل پول و تایید اجتماعی،ترس و شهرت حاصل می شود.نمونه هایی از انگیزش بیرونی شامل ترس از تنبیه شدن به وسیله ی دیگران و ترس اخراج از کار است.
موسسه ای قصد داشت طرح مستمری برای انتصاب افراد اجرا نماید.برای این که این طرح اجرا شود به مشارکت صد در صد اعضا نیاز داشت.همه به غیر از جان،آن را امضا کردند.طرح خوب و مود پسند جان و سایر همکاران برای ترغیب او به نتیجه ای نرسیدند.صاحب موسسه جان را به محل کارش دعوت کرد و گفت:جان این جا یک قلم و تعدادی ورقه وجود دارد که باید در طرح مستمری ثبت نام نمایید.اگر شما ثبت نام نکنید از این لحظه اخراج هستید.جان امضا کرد صاحب کارخانه پرسید.چرا قبلا امضا نکرده بودید؟جواب داد:هیچ کس طرح را به روشنی توضیح نداده بود.
***باعث می شود که به فوریت انجام پذیرد.
***حالت ضرب الاجل دارد.
***با عمل به موقع جلوی خسارت را می گیرد
***درکوتاه مدت عملکرد شخص را افزایش می دهد
ترس می تواند واقعی یا خیالی باشد.ترس باعث می شود که مردم کارهای عجیب و غریبی انجام دهند که ناشی از فقدان و نقصان در درک و فهم است.زندگی با ترس مانند بودن در یک زندان عاطفی است.
ترس موجب از دست دادن اطمینان به نفس می شود،نبود یقین نیز موجب تعلل در انجام کارها می شود.ترس موجب از بین رفتن توانایی و استعداد ما می شود و ما نمی توانیم منطقی فکر کنیم.ترس موجب بر هم خوردن روابط و سلامتی می شود.
بعضی از ترس های شایع عبارتند از:
*ترس از شکست
*ترس از ناشناخته ها
*ترس از آمادگی نداشتن
*ترس از تصمیم گیری غلط
*ترس از مورد قبول واقع نشدن
بعضی از ترس ها را می توان توصیف کرد درحالی که بعضی دیگر را فقط می توان احساس کرد.ترس موجب اضطراب می شود که درنتیجه ی آن فکرهای غیر منطقی بروز پیدا می کنندو در عمل موجب ناکارآمدی راه حل های ما برای مشکلات می شوند.طبیعی ترین پاسخ به ترس،فرار است.فرار،به طور موقت مارادر حاشیه ی امن قرار می دهدواز فشار می کاهد،درحالی که علت ترس می تواند از کنترل ما خارج شود و موجب تباهی رویدادها و روابط شود.
ترس از شکست بدتر از خود ترس است.شکست بدترین چیزی نیست که می تواند برای فردی اتفاق افتد،بلکه افرادی که تلاش نکنند قبل از تلاش،شکست می خورند.زمانی که کودکان،راه رفتن را یاد می گیرند،آن ها به زمین می خورند،اما این برای آن ها به معنای شکست نیست به طوری که دوباره بلند می شوند.اگر آن هابترسند،هیچ وقت راه رفتن را یاد نخواهند گرفت.مرگ با عزت بهتر از زندگی است.که تسلیم ترس شویم.
افرادی که بر مشکلات فایق می آیند شجاع تر از افرادی هستند که هیچ وقت با مشکلی روبرو نمی شوند.همه ی ما مشکلاتی داریم و گاهی احساس ناامیدی می کنیم.بیشتر افراد دچار یاس می شوند،ولی برنده ها هیچ وقت ترسی به درون خود راه نمی دهند وعلت آن پشتکارشان است.
یک ضرب المثل انگلیسی می گوید که:((دریای بی موج هیچ وقت یک دریانورد کارکشته و ماهر نمی سازد))همه ی چیزهاقبل از آنکه آسان شوند دشوار بوده اند،ما نمی توانیم از مشکلات فرار کنیم و فقط این افراد بازنده هستند که دست از کار می کشند و فرار می کنند
خود کشی یک راه حل دائم برای مشکلات موقتی است (آبیگایل ون بورن)