| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
پنج درس مهم مالي براي كودكان
پنج درس مهم مالي براي كودكان زمانيكه موضوع سرمايهگذاري و سرمايهگذاري كردن مطرح ميشود ذهن بيشتر افراد به سهام و اوراق مشاركت معطوف ميشود. مطمئناً اينها، ابزارهاي اصلي سرمايهگذاري براي ايجاد ثروت هستند، اما هر دوي آنها نياز به يك سرمايه اوليه يا وجه نقد دارند؛ البته وجه نقدي كه ممكن است از "هركجا " باشد. براي بيشتر مردم كلمه هركجا عبارت شغل را تداعي ميكند. درك ارتباط بين كار و پول، درسي است كه همه ما، در طول عمر خودمان فرا گرفتيم. آموزش اين درس به كودكان، روش ارزشمندي است بهمنظور كمك به آنها براي اجتناب از مخاطرات مالي كه در آينده متوجه آنها خواهد بود.
درس 1: از پول براي خلق و ايجاد پول بيشتر استفاده كنيد ضربالمثل "كار نيكو كردن از پر كردن است " براي سرمايهگذاران جوانان بيشتر كاربرد دارد. از نوجوانان اندكي ميتوان انتظار داشت كه مفهوم اختيار خريد سهام يا انتشار سهام توسط يك شركت در شرف تأسيس را درك كنند. اما بايد به كوچكترها آموزش داد كه چگونه بايد درآمد كسب كنند؛ به اين منظور بايد به كودكان افتتاح حساب در بانك را از هم اكنون آموزش دهيد.
درس 2: شما به يك هدف نياز داريد اين صحبت را به دفعات و از افراد مختلف شنيديم كه هر كسي كه برنامهاي ندارد، شكست خواهد خورد،؛ اما كساني نيز وجود دارند كه برنامه داشتند ولي شكست را تجربه كردند. اين قاعده هم براي كودكان و هم در مورد بزرگترها صادق است. همه چيز با انتخاب يك هدف و سپس برنامهريزي براي دستيابي به آن هدف شروع ميشود. هدف ميتواند خريد يك اتومبيل يا هر چيز ديگري باشد. در هر صورت، زمانيكه هدف مورد نظر مشخص ميشود، نوجوان كم تجربه ميتواند يك چارچوب زماني براي بهدست آوردن هدف خود تدوين كند. سپس زمان، زمان برنامهريزي است براي كسب نقدينگي و پول؛ هر چند، حداقل از نظر بزرگترها، هدف آنها ممكن است كوچك باشد، اما استراتژي آنها براي دستيابي به اهداف مشابه روش تدوين استراتژي توسط بزرگترها است. در اين مرحله، مرد يا زن كوچك با برنامهريزي يك هدف واضح، يك استراتژي مشخص دارند.
درس 3: به موضوع كسب درآمد اهميت دهيد داستانهاي مختلف در مورد ثروتمند شدن يا به ارث رسيدن ثروت از يك نفر به نفر ديگري شكل بسيار ساده و معمولي ثروتمند شدن است. اما پول از طريق كار كردن و از شغل بهوجود ميآيد. رفتن هر روزه به سركار، اولين گام بسياري از سرمايهگذاران براي كسب ثروت است. اين ميتواند يك درس واقعي به فرزندان باشد. اولين كاري كه كوچكترها انجام ميدهند مانند، فروش نوشيدني، نگهداري از بچهها، نگهداري از حيوانات خانگي، پارو كردن برف و چمنزني بسيار اساسي است. خود شغل يا كار به تنهايي مهم نيست؛ ارتباط بين كار و دستيابي به هدف نكته اساسي اين تمرين اوليهي فرزندان است. چنانچه بچهها براي كاركردن كوچك هستند، يك مقرري يا يك پول ماهيانه به آنها اختصاص دهيد. انجام كارهاي كوچك در منزل راه ديگري است براي آنكه بچهها را مسؤوليتپذير و آنها را براي آينده آماده سازيد.
درس 4: درك اين مساله كه پاداش، انگيزه ايجاد ميكند و محرك است بعد از اينكه پول به مقدار مورد نظر رسيد، ميتوان اقدام به خريد كرد (هدف)؛ حال زمان لذت بردن از دستيابي به هدف است. البته، زمان يك پرس و جويي سريع و ساده در مورد سرمايهگذاري و پسانداز هم است. در مورد اينكه به كودكان بازارهاي مختلف مالي را مانند بازار سهام آموزش دهيد، مطالعه كنيد. درصورت موفقيت در دستيابي به اهداف و حتي نزديك شدن كودكان به آن اهداف از دادن پاداش مالي دريغ نكنيد. پاداش انگيزه ايجاد ميكند.
درس 5: آموزش اين مطلب كه كاركردن منجر به دريافت پاداش گرفتن ميشود آموزش كودكان در خصوص ارتباط بين كار و خريد هر كالا و خدمات، بيشتر از خريد يك اسباببازي به آنها كمك ميكند، همچنين به آنها مهارتهاي ارزشمندي در زندگي كه در آينده بدان نياز خواهند داشت، ميدهد. آنها متوجه ميشوند كه چگونه با تلاش كردن، پول كسب كنند. آنها همچنين چشماندازي نسبت به ارزش و اهميت برنامهريزي و هدفگزيني پيدا خواهند كرد. اين تمرين اولين گام به سوي ايجاد يك اخلاق كاري قوي و آموزش كودكان به احساس غرور از انجام درست يك كار است. ارتباط با همسايه، دوستان و آشنايان هم درس خوبي در برقراري ارتباط است. آموزش كودكان در خصوص قدرت و ارزش برقراري ارتباط درسي است كه توسط كودك بهتر درك ميشود. همچنين مهم اين است كه پول درآوردن از هزينه كردن آن سختتر است، بسيار مهم است. آخرين درس در مورد توانايي انتخاب كردن است، از انتخاب هدف تا انتخاب شغل يا حتي انتخاب بين هزينه و پسانداز. تجربيات فرصتهايي را براي آموزش كودكان در خصوص چالشها و فرصتهايي كه در زندگي با آن مواجه هستند، ايجاد ميكند. به خاطر داشته باشيد كه مقدار پولي كه فرزندتان كسب ميكند، اهميت ندارد بلكه درسهايي كه آنها ياد ميگيرند در بلندمدت مهم خواهد بود. همچنين به خاطر داشته باشيد و به كودكان آموزش دهيد كه فعاليت در بازار سهام شبيه سوار شدن بر يك اسب وحشي است. قيمتها به طرز بيرحمانهاي نوسان ميكنند و معاملهگران مضطرب و احساساتي را به لرزه در ميآورند. تنها كساني كه با نظم و دقت برنامهشان را دنبال ميكنند، ميتوانند از حركات بازار سود ببرند. برنامهريزي براي يك معامله درست شبيه برنامهريزي براي يك سفر است. بايد هر اتفاقي را پيشبيني كرده باشيد و براي هر اتفاقي آماده باشيد. بهخصوص براي انواع پيشبيني نشدهي آن. داشتن يك برنامه، احساسات را از تصميم شما براي سرمايهگذاري كنار ميزند و ميتواند باعث اتفاقات خوب شود. آخرين و مهمترين آموزشي كه بايد به كودكان بدهيد آن است كه آيا حقيقتاً ميخواهند آنها يك معاملهگر باشند يا خير؟ بهعبارت ديگر براي آنها شرح دهيد كه چطور برخي از افراد توقع دارند كه در طي مدت كمي تبديل به يك سرمايهگذار حرفهاي و معاملهگر بزرگ شوند؟ كودكان بايد بدانند همه معاملهگران موفق تلاش، پشتكار و زمان زيادي براي تصميمگيري صرف كردند و شكستهاي فراواني را پشت سر گذاشتهاند تا به جايي كه هستند، رسيدهاند. تبديل شدن به يكي از بزرگان بزرگ بازارهاي مالي و سهام فرقي با تبديل شدن به يك دانشمند برجسته، پزشك و يا تاجر موفق نميكند. نميتوان انتظار داشت كه يك شخص بعد از شركت در چند سمينار پزشكي و خواندن چند كتاب پزشكي يك جراح مغز شود. معاملهگر موفق نه تنها به زير بناي محكمي از دانش نياز دارد، بلكه همواره بايد در اين راه بيشترين تلاش ممكن را انجام دهد. اين مهمترين درسي است كه در حوزه مالي بايد به كودكان داد. منبع :اينوستو پيديا
حق و حقوق کارکنان فقط پول نیست!
جبران خدمات تنها حقی نیست که کارکنان به ازای کار در سازمان از آن برخوردار میشوند. قرارداد استخدامی نوعی توافق رسمی و روانشناختی است که میان کارکنان و سازمان یا شرکت مشخصی انعقاد میشود. به موجب این قرارداد تکالیفی برعهده کارکنان گذاشته میشود و آنها در قبال انجام این تکالیف و وظایف، حقوق و دستمزد و مزایا دریافت میکنند.
هر فردی برای کار در سازمان و شرکت، از حقوقی برخوردار است که در سالهای اخیر مجموعه مهمترین این حقوق در اسنادی تحت عنوان «منشور حقوق کارکنان» میآید.
مفاد منشور حقوق کارکنان از سازمانی به سازمان دیگر و از شرکتی به شرکت دیگر متفاوت است. اما برای مثال، در زیر به برخی از مواردی که در این منشور میآید اشاره میکنیم:
▪️کارکنان در خصوص ارائه خدمات مطلوب و مفید حق دارند که در محیطی آرام و امن فعالیت کنند.
▪️کارکنان حق برخورداری از رفتار محترمانه از سوی مدیران و مشتریان سازمان را دارند.
▪️کارکنان در خصوص امنیت روحی و جسمی از حقوق مشخصی برخوردارند.
▪️کارکنان در انجام وظایف خود و در چارچوب قوانین، حق دارند از استقلال کاری برخوردار باشند.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
▪️کارکنان از حق اظهار نظر، پیشنهاد و انتقاد در راستای بهبود مستمر کیفیت فعالیتهای سازمان برخوردار هستند.
▪️کارکنان حق مشارکت در تصمیمسازیهای سازمان در راستای تحقق رسالت و اهداف دارند.
▪️کارکنان دارای حق امنیت شغلی هستند.
▪️کارکنان درخصوص رسیدگی به مسائل و مشکلات شغلیشان از سوی مسئولان ارشد سازمان از حقوق لازم برخوردار هستند.
▪️کارکنان حق استفاده از انوع مرخصیهای استحقاقی سالانه، استعلاجی، و ساعتی را دارند.
▪️کارکنان حق دارند در خصوص تازههای مرتبط با فعالیت حرفهایشان از آموزشهای لازم بهرهمند شوند.
هرچند موارد فوق همه حقوقی نیست که کارکنان در سازمان و یا شرکت خود از آنها برخوردار هستند، اما رعایت حتی بخشی از این حقوق مهم نیز در بسیاری از سازمانها و شرکتهای ایرانی محقق نشده یا با چالشهای اساسی روبرو است.
با این وجود سازمانها باید متوجه این نکته باشند که رعایت حقوق کارکنان، انگیزه آنها برای بهبود عملکردشان را بالا خواهد برد و آنها را برای ماندن در سازمان ترغیب خواهد کرد.
منبع: hryar
پولدارها چکار میکنند؟!
تام کارلی، محقق آمریکایی برای مدت ۵ سال، عادات روزانه ۲۳۳ پولدار و ۱۲۸ فرد با وضع خراب مالی را دنبال کرد و کتاب پرفروش Rich Habits را نوشت.
او در این کتاب ۲۰۰ رفتار مشترک میان پولدارها را شناسایی کرده و توضیح میدهد که عادات روزانه پولدارها و غیرپولدارها به شدت متفاوت است و با توجه به عادات روزانه یک شخص میتوان وضعیت مالیاش را پیشبینی کرد.
او در مورد این طبقه پولدار که دربارهشان تحقیق کرده نوشته: "جالب اینجاست ۸۵ تا ۸۸ درصد میلیونرهای آمریکایی پولدارهایی خودساخته و نسل اولی هستند."
این ده عادت را بدانیم :
حدود ۷۰ درصد پولدارها روزانه کمتر از ۳۰۰ کالری هلههوله (junk food) مصرف میکنند و حدود ۹۷ درصد بیپولها روزانه بیشتر از ۳۰۰ کالری هلههوله میخورند.
حدود ۸۰ درصد پولدارها روی " یک" هدف مشخص تمرکز کردهاند و فقط ۱۲ درصد بیپولها چنین کاری میکنند.
حدود ۷۶ درصد پولدارها چهار روز در هفته ورزش میکنند ولی ۲۳ درصد بیپولها اهل ورزش مرتب هستند.
حدود ۶۳ درصد پولدارها موقع رفتن سر کار به کتابهای صوتی گوش میدهند ولی فقط ۵ درصد بیپولها چنین عادتی دارند.
حدود ۸۱ درصد پولدارها کارهایی را که باید انجام بدهند لیست میکنند ولی فقط ۱۹ درصد بیپولها to-do list دارند.
حدود ۶۳ درصد والدین پولدار بچههایشان را مجبور میکنند که ماهی دو جلد یا بیشتر کتاب غیرداستانی بخوانند و فقط ۳ درصد بیپولها چنین عادتی دارند.
حدود ۲۳ درصد پولدارها اهل قمار هستند ولی ۵۲ درصد بیپولها قمار میکنند.
حدود ۸۰ درصد پولدارها به دیگران زنگ میزنند تا تولدشان را تبریک بگویند ولی فقط ۱۱ درصد بیپولها چنین کاری میکنند.
حدود ۶۷ درصد پولدارها اهدافشان را روی کاغذ میآورند و فقط ۱۷ درصد بیپولها از این کارها میکنند.
حدود ۸۸ درصد پولدارها روزی نیم ساعت یا بیشتر را به مطالعه با هدف کاری یا آموزشی میگذرانند و فقط ۲ درصد بیپولها چنین عادتی دارند.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
یک دانشجوی خارجی که برای ادامه تحصیل به سوئیس رفته می نویسد: در زمان تحصیل، نزدیک دانشگاه یک خانه اجاره کردم. صاحبخانه یک خانم 67 ساله بود که با شغل معلمی بازنشست شده بود. طرح های بازنشستگی در سوئیس آنقدر قوی هستند که بازنشستگان هیچ نگرانی برای خورد و خوراک ندارند.
به این جهت؛ یک روز از اینکه متوجه شدم او کار پیدا کرده متعجب شدم! مراقبت از یک پیرمرد 87 ساله!
از او پرسیدم آیا برای نیاز به پول این کار را می کند، پاسخش من را متحیر کرد!من برای پول کار نمی کنم، بلکه "زمان" خودم را در "بانک زمان" سپرده می کنم تا در زمانی که (مثل این پیرمرد) توان حرکت ندارم، آنرا از بانک بیرون بکشم!
این اولین بار بود که درباره مفهوم "بانک زمان" می شنیدم! وقتی بیشتر درباره آن تحقیق کردم، متوجه شدم "بانک زمان" یک طرح بازنشستگی برای مراقبت از سالمندان است که توسط وزارت تامین اجتماعی فدرال سوئیس تدوین و توسعه داده شده است.
داوطلبان، زمان مراقبت از سالمندان را در حساب شخصی شان در "سیستم امنیت اجتماعی" پس انداز کرده تا وقتی خود؛ پیر ناتوان شدند یا نیاز به مراقبت داشته باشند، از آن برداشت کنند!
طبق قرارداد؛ یک سال بعد از انقضای خدمات متقاضی (سپرده گذاری زمان)، بانک زمان میزان ساعات خدمات را محاسبه کرده و به او یک "کارت بانک زمان" می دهد! وقتی او هم نیاز به کمک یک نفر دیگر دارد، می تواند با استفاده از آن کارت؛ "زمان و بهره" آنرا برداشت کند. بعد از تایید، بانک زمان داوطلبانی را برای مراقبت از او در بیمارستان و یا منزل تعیین می کند!
در ضمن، متقاضیان سپرده گذاری "زمان"، باید سالم و تندرست، دارای مهارت های ارتباطی خوب و پر از عشق و علاقه به همنوعان باشند!
صاحبخانه ام هفته ای دو بار برای مراقبت از پیرمرد سرکار می رفت و هر بار هم دو ساعت وقت برای خرید، تمیز کردن اتاق، آفتاب گرفتن پیرمرد و گپ زدن با او سرمایه گذاری می کرد
اتفاقا یک روز دانشگاه بودم که تماس گرفت و گفت در حالی که شیشه اتاق منزل خودش را تمیز می کرده از چهارپایه افتاده! من فورا مرخصی گرفتم و او را به بیمارستان رساندم. مچ پای او شکسته بود و برای مدتی نیاز داشت روی تخت بماند. داشتم کارهای تقاضا برای مرخصی جهت مراقبت خانگی را انجام می دادم که به من گفت جای نگرانی نیست چرا که برای برداشت از بانک زمان درخواست داده است!
ظرف کمتر از دو ساعت بانک زمان یک داوطلب فرستاد که به مدت یک ماه هر روز با گپ زدن و پختن غذاهای لذیذ از او مراقبت می کرد.
او به محض بهبودی، دوباره مشغول کار مراقبت از دیگران شد و گفت که می خواهد برای روزهای پیری زمان سپرده گذاری کند!
مسلما پیاده شدن چنین ایده ای در کشورمان که جمعیت سالمند آن نزدیک 10 درصد بوده و با شتاب به سمت 30 درصد شدن در حال حرکت است!، نه تنها هزینه های بیمه و مراقبت در دوران سالمندی را کاهش می دهد، بلکه موجب تقویت اتحاد و همبستگی میان نسل ها شده که در سایر طرح های پولی موجود نظیر خانه سالمندان و پرستار خانگی کمتر دیده می شود!
ایده "بانک زمان" یا "بانک مراقبت از سالمندان" اولین بار در سال 2012 و در شهر اس تی گلن سوئیس که جوانترین جمعیت را دارد، مطرح و پیاده شد و طبق گزارش دولتی که قصد دارد "فرهنگ زیبای روستایی مراقبت از یکدیگر" را به شهرهای مدرن بیاورد؛ بیش از نیمی از جوانان از این طرح استقبال کرده اند!
استقبال جوانان از چنین طرحی و همجواری، همزبانی و همدلی با سالمندان؛ یعنی ترکیب خامی و پختگی و کسب تجربه فراوان برای جوانان، زنده ماندن اخلاق و احترام به اصل و ریشه در جامعه و همچنین روشن شدن چراغ امید در دل سالمندان.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
چرا بین دو دارایی زمان و پول ، زمان دارایی ارزشمندتری است؟
چرا قیمت با زمان اندازه گیری میشود؟
فرض کنید میخواهید از تهران به مشهد سفر کنید.
2 انتخاب دارید :
۱ : با اتوبوس بروید (قیمت بلیط اتوبوس 20 هزار تومان)
۲ : با هواپیما (قیمت بلیط هواپیما 200 هزار تومان)
فرق این دو در چیست؟
ما پول بیشتری میدهیم تا زمان خریداری کنیم.
از لحظه ای که به زمان ارزش می دهی و متوجه میشوی که قیمت دارد ، ثروتمندتر خواهی شد.
وقتی شما با عباراتی همچون صرفه جویی و پس انداز سروکار دارید در حقیقت زمان زیادی را هدر می دهید.
میتوان با صرفه جویی و پس انداز هم پولدار شد،این روش زمان زیادی می برد.
فقط این را بدانید که قیمت با معیار زمان ارزیابی میشود.
مثل زمانی که با اتوبوس به مشهد میروی درپول صرفه جویی کردهای و چند روز زمان از دست دادهای.
معیار مردم فقیر پول است و معیار مردم ثروتمند زمان.
برای همین است که بیشتر مسافران اتوبوسها فقرا هستند.
چون مقدار زمان آنها بیشتر از پول آنهاست و برای آنها پول ارزش بیشتری از زمان دارد.
هر قدر فردی پول کمتری داشته باشد، سختتر به آن میچسبد.
بنابراین افراد فقیر بیشتر از افراد ثروتمند به پول میچسبند.
بسیاری از مردم می خواهند ثروتمند شوند، یا در زمینه هایی که ثروتمندان سرمایه گذاری کرده اند سرمایه گذاری کنند، بسیاری از آنها نمی خواهند سرمایه گذاری زمانی کنند.به همین دلیل است که از هر 100 نفر 3 نفر پولدار است و یکی از آن سه نفر هم ثروت خود را از طریق ارث بدست آورده است.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
معرفی مرموزترین و پربازده ترین پول دنیا
۲۵ نکته خواندنی پیرامون بیت کوین
با آغاز قرن بیست و یکم ارزهای دیجیتالی وارد بازارهای مالی شدند و به سرعت گسترش پیدا کردند.
در سالهای اخیر از بین این ارزها، بیتکوین بهعنوان مهمترین ارز دیجیتالی بسیار مورد توجه قرار گرفته است.
علیرغم پیچیدگیهای زیادی که درباره بیتکوین وجود دارد تلاش میکنیم به اختصار نکات مهمی را جهت آشنایی با آن بیان کنیم.
1 نخستین بار بیتکوین در سال ۲۰۰۹ و در واکنش به بحران بزرگ مالی، معرفی شد.
2 اولین بیتکوین توسط ساتوشی ناکاموتو ژاپنی در یک فهرست ایمیل رمزنگاری شده منتشر گردید. ساتوشی بدون آنکه چیز زیادی از خودش فاش سازد، پروژه را به اواخر سال ۲۰۱۰ موکول کرد.
3 ساتوشیناکاموتو انگیزه خود را از ایجاد این پول، خشم زیاد از وضعیت فاجعهبار اقتصادی برشمرد. وی افزود که میخواسته واحد پولی جدیدی اختراع کند که تحت تاثیر سیاستهای غیرقابل پیشبینی مالی، دزدیهای بانکداران و سیاست نباشد.
4 بسیاری معتقدند این اسم یک اسم مستعار است و خیلیها نیز معتقدند که «ناکاموتو» فقط یک نفر نیست بلکه یک گروه است.
5 از بیتکوین بهعنوان ارز دیجیتالی، ارز رمزنگاری شده و پول مجازی یاد میشود که به نظر میرسد «ارز دیجیتالی» عبارت صحیحتری باشد.
6 درواقع بیتکوین یک نوآوری اینترنتی با کارکردهای مشابه «پول بیپشتوانه» است.
7 بیتکوین واحد پول دیجیتالی است که از طریق یکسری الگوریتمهای پیچیده ریاضی بهدست میآید.
8 بیتکوین عموماً از طریق استخراج (ماینینگ) که همان فرایند پردازش تراکنشهای بیتکوین است، بدست میآید. این روش مستلزم در اختیار داشتن کامپیوترها و سختافزارهای قدرتمند است.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
رابطه ثروت فراوان با شادی و خشنودی!
ثروتِ فوقالعاده، به طور خودکار منجر به شادی و خشنودی نمیشود.
راسل سیمونز، همبنیانگذار برچسب موسیقیِ دف جم، که خودش هم تقریبا میلیاردر است، میگوید: «اگر ۱۵ میلیاردر بشناسم، ۱۳ نفرشان آدمهای شادی نیستند».
به نظر میرسد بافت هم موافق است که پول تنها صفات اولیهی افراد را نشان میدهد و آنها را بازسازی نمیکند.
او میگوید: «اگر پیش از دستیابی به پول بیاخلاق بودهاند اکنون هم بیاخلاق هستند، منتها با یک میلیارد پول.»
میلیاردرها و افرادی که به دنبال میلیاردر شدن هستند، اغلب خانواده و روابط خود را در تلاش برای دستیابی به این هدف قربانی میکنند. جاستین ماسک ادعا میکند که موفقیت مفرط ناشی از شخصیتِ افراطی است و شادی کمابیش با این مسئله فاصله دارد.
آمارها میتوانند گمراهکننده باشند. در حالیکه به نظر میرسد احتمال تبدیل شدن به میلیاردر تا سال ۲۰۵۰ (۱ نفر از هر ۹۱ هزار نفر) بیشتر از احتمال برنده شدن در لاتاری (۱ نفر از هر ۱۷۵۲۲۳۵۱۰ نفر)، یا رئیس جمهور ایالات متحده شدن (۱ نفر از هر ۱۰ میلیون نفر) یا اصابت رعد و برق (۱ نفر از هر ۷۰۰ هزار نفر) باشد، اما دستیابی به این سطح از دارایی به طور مستقیم به کمیت و کیفیتِ «ایدههای خوبی» که اجرا کردهاید بستگی دارد.
به عبارت دیگر، موفقیت نیازمند الهام، از خود گذشتگی و کار سخت، علاوه بر شانس بسیار زیاد است.
کانال تلگرامی ما
https://telegram.me/joinchat/CpyMq0BT2QhELQqOq49UFg
انفجار نادانی چیست؟
کاواساکی نظریهپرداز مدیریت و از مشاوران شرکت Apple، پدیدهای را در سازمانهای اداری و صنعتی عنوان میکند که استیو جابز از آن به عنوان «انفجار نادانی» نام می برد!
این نظریه میگوید: مدیران درجه یک، کسانی را استخدام میکنند که از خودشان بهتر و تواناتر هستند؛ اما افراد درجه دو و پایینتر، با نگرانی از دست دادن جایگاه خود، افرادی از خود پایینتر را استخدام می کنند و همینطور نفرات ردههای پایینتر نیز همین چرخه باطل را ادامه میدهند (چون مسلماً آنها هم نفرات درجه یک نیستند)
لذا پس از مدتی با موجی فراگیر از افراد ضعیف و ناتوان در ساختار سازمان مواجه میشوید که معدود افراد توانمند را نیز ناامید و فلج می کنند!
این نظریه را میشود هم در زندگی شخصی به کار برد، هم در راهبری سازمانی و هم در عرصه کشورداری:
از خودتان بپرسید آیا با کسانی دوست هستم، که از من باهوشترند و مرا به نقد میکشند یا کسانی هستند که همرده من یا پایینترند و بیشتر مرا تأیید می کنند؟
در سازمان، از خودتان بپرسید آیا از استخدام و بکارگیری کسانی که از من باهوشتر، مطلعتر و کاربلدتر هستند ترس دارم؟ آیا تعداد کسانی که از من باهوشتر هستند در سازمان من به تعداد انگشتان یک دست می رسد؟
در کشورداری از خود بپرسید آخرین باری که یکی در كشورداري از خود بپرسيد آخرين باري كه از منتقدان باهوش خود مشورت یا کمک گرفتهاید یا وی را به یک سمت کلیدی منصوب کردهاید کی بوده است؟ آیا از اینکه من از همه باهوشترم لذت میبرم یا اینکه میتوانم از باهوشها بیشترین استفاده را بکنم خوشحالم؟
کانال تلگرامی ما
https://telegram.me/joinchat/CpyMq0BT2QhELQqOq49UFg
اول سهم خودت را بده
در کتاب ثروت مند ترین مرد بابل یک ایده ناب وجود دارد : « اول سهم خودت را بده » شاید کمی عجیب و ترسناک به نظر برسد. مردم عادت دارند اول سهم همه را می دهندبودجه بندی اکثر مردم به این صورت است که وقتی هنوز درآمدشان به دستشان نرسیده، اول مالیات دولت را می دهند، بعد از آنکه پول به دستشان رسید، هزینه قبض آب و برق و تلفن، شارژ ساختمان و … را می پردازند. اگر وام داشته باشند، پول وام ها را کنار می گذارند و مقداری ناچیزی که می ماند را هم برای خورد و خوراک هزینه می کنند و دوباره به سر کار می روند و همین چرخه باطل را تکرار می کنند.
و نهایتا اگر چیزی ماند به خودشان می پردازند اما مشکل اینجاست که اکثر اوقات چیزی برای خودشان نمی ماند. مردم این روش را در پیش می گیرند چون هیچ کس سر خودش فریاد نمی زند که سهم من کجاست؟ هیچ کس مامور نیروی انتظامی را برای گرفتن سهم خودش از خودش صدا نمی کند. صدای فریاد دیگران خیلی بلند تر است و ما خیلی راحت سهم خودمان را نمی دهیم.
موضوع این نیست که نباید سهم دیگران را داد، موضوع این است که باید از این فشار خارجی به نفع خودمان و برای کسب درآمد بیشتر استفاده کنیم. فشار وام و قبض و قسط ما را به جلو هول می دهد و کمک می کند درآمد بیشتری داشته باشیم، به شرط آنکه بخواهیم از این فشار استفاده کنیم و از آن نترسیم.
شما باید اول سهم خودتان را بدهید. البته سهم خودتان برای خرج کردن در مهمانی و خریدن لباس های گرانتر و رفتن به رستوران های شیک تر نیست. بلکه سهمی که به خودتان اختصاص می دهید باید به سمت ستون داراییتان برود و کمک کند کم کم ستون دارایی شما به زایش بیافتد و برایتان پول خلق کند. باید متعهد باشید هر ماه اول سهم خودتان را بپردازید و ستون دارایی خود را مستحکم تر کنید.
حتما در ابتدای کار پول کم خواهید آورد. اگر می خواهید از این مرحله بگذرید باید تلاشتان را بیشتر کنید و فکرتان را به کار بیاندازید و از راه های مختلف پول دربیاورید تا زمانی که ستون دارایی تان بتواند به شما کمک کند.
هر هزار تومانی که وارد ستون دارایی شد نباید هرگز از آن خارج شود. یکی دیگر از اشتباهات مردم عادی این است که تا به مشکلات مالی خوردند سریع ستون دارایی شان را مورد تاراج قرار می دهند تا مشکلشان را حل کنند. اما به این فکر نمی کنند که از بین بردن ستون دارایی باعث ایجاد مشکلات بزرگتر در آینده خواهد شد.
هر پولی که وارد ستون دارایی شد باید مورد محافظت جدی قرار گیرد تا بتواند به تولید ثروت مشغول شود. وقتی جریان مالی حاصل از ستون دارایی افزایش پیدا کرد، آن زمان شما می توانید با پول حاصل از آن، لباس های گرانتر بخرید، به سفرهای بهتر بروید و ماشین های لوکس سوار شوید بدون اینکه نگران پرداخت هزینه ها باشید.
کانال تلگرامی ما
https://telegram.me/joinchat/CpyMq0BT2QhELQqOq49UFg
ایده های کشاورزی نوین
سازمان جهانی خوار و بار اعلام کرده که ۷۰/۰۰۰ فرصت کشاورزی وجود دارد ولی آنچه از کشاورزی در کشور ما باقی است، به دویست یا سیصد عنوان نمیرسد
یعنی ۶۹/۸۰۰ فرصت کشاورزی در کشور ما مغفول باقی مانده است
ما هنوز نیاموختهایم که سرزمین ما هزاران گونه گیاه خودرو در طبیعت دارد که خیلی از اینها ثروتهای بسیار زیادی را برای ما تولید میکنند
به عنوان مثال: کتیرا کیلویی دویست و چهل هزار تومان است، گل گاوزبان کیلویی صد و هشتاد هزار تومان، بابونه کیلویی سی هزار تومان است و بی شمار از این گیاهان خودرو که خداوند به ما ارزانی داشته است
ما باید کارهایی را که تا امروز پول محور بوده است به دانش محور تبدیل کنیم چون جوانان ما پول ندارند و ما باید به جای پول و سرمایه دانش را جایگزین کنیم تا هر کس در هر سطح از سرمایه وارد مرحله کارآفرینی شود
به طور مثال، گیاه استدیا چهارصد برابر از شکر شیرینتر است و شما اگر این گیاه را در منزل داشته باشید کیلویی پنجاه هزار تومان قیمت برگ آن است؛ ولی هنوز هموطنان من با خون دل و رنج، گندم میکارند و کیلویی ۱۰۰۰ تومان میفروشند
پوست میوههایی که شما دور میریزید یک طعم دهنده بسیار عالی برای محصولات غذایی مثل بستنی، نوشابه، کیک و شیرینی است ولی ما از آن بیخبریم و از آن بهره نبردهایم
ما هنوز یاد نگرفتهایم ضایعات میوهای را در بازار ترهبار، جمعآوری، شستوشو، برگهبرگه و به خشکبار تبدیل و به بازار عرضه کنیم (قیمت ها حدودیست)
این کار سرمایهای نمیخواهد و فقط اراده و تصمیم شما را نیاز دارد
کانال تلگرامی ما
https://telegram.me/joinchat/CpyMq0BT2QhELQqOq49UFg
۳ قانون موفقیت در اقتصاد
چارلی مانگر، شریک تجاری وارن بافت است که حالا یکی از میلیاردرهای مشهور جهان محسوب میشود و به صورت مستقل سرمایهگذاری میکند. کتاب «چالری آلماناک بیچاره» او شهرت بسیاری داشته، توصیههای حرفهای و شغلی جالبی دارد: «من ۳ قانون برای خودم دارم، ۳ قانون موفقیت، شاید نتوانید هر ۳ را همزمان انجام دهید اما باید تلاشتان را بکنید. این ۳ قانون اینگونه هستند:
هیچوقت چیزی را که خودتان به عنوان خریدار آن را نمیخرید به دیگری نفروشید.
هرگز برای کسی که به او احترام نمیگذارید یا ستایشاش نمیکنید کار نکنید.
فقط با کسانی کار کنید که از کارکردن با آنها لذت میبرید.»
این میلیاردر خودساخته که برای رسیدن به ثروت بسیار تلاش کرده توصیههایی هم درباره زندگی دارد: «سعی کنید هر روز که از خواب بیدار میشوید کمی بهتر از قبل باشید و سعی کنید انسان بهتری باشید. به وظایف خودتان با دقت و از روی میل عمل کنید. سعی کنید قدم به قدم پیش بروید، لازم نیست که خیلی سریع پیشرفت کنید، آرامآرام و باحوصله اما همیشه رو به جلو حرکت کنید.» آخرین توصیه مانگر هم این است: «مهمترین نکته این است که با تغییرات زندگی کنید و به آنها عادت کنید. اگر قرار بود که دنیا تغییر نکند من هنوز پول کمی داشتم و یک کارمند ساده بودم.»
به خاطر باورهایی که دارند
افرادباوضع مالی ضعیف تصور میکنن
باید سخت کارکنند عرق بریزند تا بتونند یه لقمه نون دربییارند
این باوربخاطر محیطی که توش بزرگ شده
مثلاتوبچگی پدرشو میبینه که ازکله سحرتاشب کارمیکنه تا یه لقمه نون دربییاره
این باور براش ایجادمیشه که منم باید سخت کارکنم تا پول دربییارم
ولی افرادباوضع مالی خوب بخاطرباورهایی که ازبچگی بهشون ازطرف خانواده ومخیط زندگیشون القاشده
باورهای خوب درمورد پول وپولدارترشدن دارند
به همین دلیل که راحت پول درمییارند
هر چه سریعتر به سوی رهایی مالی بروید، آن هم سریعتر به سوی شما می آید
هر چه پول بیشتری بیندوزید و هر چه موفقیت بیشتری برسید.
پول و موفقیت از همه طرف سریع تر به سوی تان می آید.همه کسانی که امروز از نظر مالی موفق هستند ، برای مدت ها و گاهی هم برای سال ها خیلی سخت کار کرده اند تا اولین فرصت واقعی شان رابدست آورده اند . اما بعد از آن ، فرصت های بیشتر و بیشتری را به دست آورده اند.
مشکل اصلی اکثر افراد موفق این است که چطور فرصت هایی که از همه طرف به سمتشان می آید را اولویت بندی کنند
خیلی زود مشکل شما هم همین خواهد بود.
اولین نتیجه قانون افزایش سرعت می گوید : حداقل 80 درصد موفقیت تان در 20 درصد آخر زمانی که صرف میکنید نصیب تان میشود.
این نتیجه جالبی است، به آن فکر کنید، با 80درصد اول وقت و پولی که دریک کار و حرفه یا پروژه میگذارید ، فقط به 20 درصد موفقیتی که برای تان ممکن است میرسید.به 80درصد بقیه در 20درصد آخر وقت و پولی که میگذارید میرسید.
پیتر لینچ ، مدیر سابق شرکت سرمایه گذاری ماژلان که یکی از موفق ترین شرکت های سرمایه گذاری در تاریخ بوده است، گفته که موفق ترین سرمایه گذاری هایش آنهایی بوده که خیلی طول کشیده تا به بازدهی برسند.او معمولا سهام شرکتی را میخرد که سال ها رشد نمیکرد. بعد خیز برمیداشت و قیمتش10 یا 20 برابر میشد. این راهبرد انتخاب سهام برای بلند مدت بلاخره او را یکی از موفق ترین و پردرآمدترین مدیران مالی آمریکا کرد.
کتاب رقص عقاب ها(اسرار ناگفته ثروت آفرینان برتر ایرانیان)
به قلم امیر حسین مظاهری سیف
این کتاب در چند فصل زیر تهیه شده است
مقدمه ریاست دانشکده کارآفرینی دانشگاه تهران
مقدمه مولف
مدیریت بحران
تفاوت آرزو و هدف
پرورش اهداف
ساختار اهداف
برنامه ریزی و هرم معکوس
زمینه اهداف
استقلال مالی سه پایه دارد: پس انداز بیمه و سرمایه گذاری
یکی از مسؤلیت های مهمی که نسبت به خودتان و افراد تحت تکلفتان دارید این است که به تدریج دور خودتان یک دژمالی بسازید.کارشما این است که شرایطی ایجاد کنید که از ناامنی های بیرون درامان باشید.برای رسیدن به این هدف باید نسبت درستی از دارایی تان را درهر کدام از این سه تا نگه دارید: پس انداز،بیمه وسرمایه گذاری.
اولین تنیجه قانون سه تایی می گوید: که برای امنیت کامل در برابر مسایل غیره منتظره، احتیاج به پس انداز نقد شدنی معادل مخارج 2تا6ماهتان دارید.
اولین هدف مالی تان باید این باشد که چنین پولی را پس انداز کنید که اگر تا 6 ماه منبع درآمدتان را از دست دادید ،آنقدر پول کنار گذاشته باشید تا زندگیتان بگذرد.
فقط همین که این مبلغ را پس انداز کرده و در یک حساب جداگانه مثل پس انداز کوتاه مدت پرسود بگذارید و یا اوراق قرضه بخرید، به شما احساس اطمینان و آرامش فوق العاده ای میدهد.اینکه بدانید چنین پولی را کنار گذاشته اید باعث میشود بسیار موثرتر از وقتی باشید که نگران حقوق بعدی یا خرید بعدیتان هستید.
دومین نتیجه قانون سه تایی میگوید: باید به اندازه ی کافی بیمه داشته باشید تا برای هر اتفاق ضروری که توان پرداخت هزینه اش را ندارید.آماده باشید.
همیشه به اندازه کافی بیمه داشته باشید تادر شرایط اظطراری که نمیتوانید هزینه اش را بدهید از خودتان محافظت کنید.بیمه درمان کافی داشته اشید تا مخارج خودتان و سایرین رادرهرشرایط اظطراری پزشکی تامین کنید. برای ماشین تان بیمه شخص ثالث و بیمه بدنه داشته باشید. بیمه عمر داشته باشید تا اگر اتفاق ناگواری برای تان افتاد،افراد تحت تکلفتان تامین باشند.شاید عمیق ترین نیاز و خواسته بشریت میل به امنیت باشد و بدون بیمه کافی مخاطراتی را می پذیرید که از پسش بر نمی آیید.
سومین نتیجه قانون سه تایی میگوید.هدف مالی نهایی تان باید این باشد که آنقدر سرمایه فراهم کنید که درآمد حاصل از سرمایه گذاری های تان بیشتر از درآمدی شود که میتوانید از شغل تان داشته باشید.
زندگی تان به طور کلی سه قسمت دارد که البته با هم تداخل دارند:
1.سال های آموزش که بزرگ میشوید و تحصیل میکنید.
2.سال های کوشش که تقریبا از 20 سالگی تا 65 سالگی است و پول در میاورید.
3.سال های آسایش که طول عمر متوسط امروز 80 سال و در حال افزایش است.
ساده ترین و موثرترین راهکار مالی این است که در طول زندگی کاریتان پس انداز و سرمایه گذاری کنید تا اینکه درآمد حاصل از سرمایه گذاری هایتان بیشتر از درآمدی شود که میتوانید از شغل تان داشته باشید. دراین مرحله میتوانید کم کم شروع کنید به پایان دادن شغل عادی تان و اختصاص دادن وقت بیشتر برای اداره سرمایه هایتان.
این یک راهکار بسیار ساده برای برنامه ریزی عمری است: اماجالب است که تعداد کمی از مردم آن را دنبال میکنند و چه تعداد زیادی از مردم با اندوخته ناچیز به سن 65 سالگی میرسند.
امروزه کل دارایی یک فرد بازنشسته در امریکا به طور متوسط فقط حدود 31000دلار به علاوه حقوق بازنشستگی است.نگذارید این بلا برسر شما هم بیاید.
نحوه گفتار هر جامعه تا حدود زیادی نشان دهنده طرز تفکر آن جامعه است . ما در مورد" پول " بیشتر از فعل در آوردن ، استفاده میکنیم ، یعنی پولی هست ما باید " در بیاوریم" ، " از جیب کسی ، از زیر زمین و ..."
ولی در انگلیسی تا جایی که من میدانم : بیشتر از فعل پول ساختن (making money) استفاده میشود یعنی پولی وجود ندارد ، باید آن را ساخت، به تنهایی یا با دیگران .
راحت آبرو نبرید...*
یکی کارناکرده راآبرو می برد
یکی هم گنه کرده راآبرو میخرد
*داستانی جالب و آموزنده::*
تاریخ ارسال پست: 18 / 8 / 1395 ساعت: 8:33 بعد از ظهر
1- كمتر از درآمد خود خرج ميكنند.
2- به كيفيت فكر ميكنند.
3- حساب و كتاب مالي خود را با شرايط روز هماهنگ ميكنند.
4- به حقوق ثابت اكتفا نميكنند و به دنبال روشهاي جديد براي كسب درآمد بيشتر ميگردند.
5- صورتحسابهاي خود را با دقت كنترل ميكنند.
6- ريسكهاي احمقانه نميكنند.
7- قبول دارند كه همهچيز را درباره پول درآوردن نميدانند.
8- مسئوليت تصميمهاي مالي را گردن ديگران نمياندازند.
9- اجازه نميدهند پول، ارزشهايشان را بگيرد.
گویند فقیری به نزد هندوانه فروشی رفت وگفت هندوانه برای رضای خدا بمن بده فقیرم وچیزی ندارم .
هندوانه فروش درمیان هندوانه ها گشتی زد وهندوانه خراب وبدر د نخوری را به فقیر داد فقیر نگاهی به هندوانه کرد دید که خورده نمی شود ومقدار پولی که به همراه داشت به هندوانه فروش داد وگفت به اندازه پولم به من هندوانه ای بده . هندوانه فروش هندوانه خیلی خوبی را وزن کرد وبه مرد فقیر داد
فقیر هردو هندوانه را روبه آسمان کرد وگفت خداوندا بندگانت را ببین این هندوانه خراب را بخاطر تو داده هست و این هندوانه خوب را بخاطر پول.
وای از این ریا.....
پول نمی تواند برای هر کاری جبران باشد.والدین بدون هیچ گونه بازپرداخت فکری بچه هایشان را بار می آورند.افراد زیادی هستند که پول زیادی دارند اما بسیار فقیر هستند.هدف ما هم بایستی پول درآوردن باشد و هم ثروتمند شدن.
هنگامی که از پول صحبت می شود الزاما همیشه عقل و منطق در کار نیست.یک جنبه ی تاسف آور زندگی زمانی است که مردم برای به دست آوردن پولی که استحقاقش را ندارند،نقشه می کشند.به دست آوردن پول آسان تر از نگه داشتن آن است.
بهترین و زیباترین چیزهای دنیا را نمی توان دید و حتی لمس شان کرد،بلکه آن ها را بایستی با دل احساس کرد(هلن کلر)
افراد وقتی به ارزش پول پی می برند که برای به دست آوردن آن به سختی کار کنند.از این جهت لازم است که والدین این درس را به فرزندان شان یاد بدهند.من برای نسل جوانی که پول بدون ارزش به ارث می برند،احساس تاسف می کنم.بدون این درس ها و راهنمایی ها،آن ها غالبا هر چیزی را معادل پول می دانند.آن ها چنین فکر می کنند که هر چیزی رامی توان با پول خرید یا فروخت.البته این درست نیست.مردمی که ارزشمند هستند برچسب قیمت ندارندو کاری برخلاف ارزش هایشان انجام نمی دهند.
ما سلامتی مان را در جریان به دست آوردن پول از دست می دهیم و سپس ما پول خودرا خرج می کنیم تا سلامتی مان را دوباره به دست آوریم.
با پول می توان یک سگ بسیار تنومند خرید،اما تنها با مهربانی می شود او را وادار کرد که دمش را تکان بدهد.هرگز برای مهربان بودن زود نیست،زیرا که ممکن است همین زود هم خیلی دیر باشد.
مهربانی زبانی است که کرها می توانند آن را بشنوند و کورها می توانند آن را ببینند.بهتر است با دوستان خود تا زمانی که زنده هستند مهربانی کنیم نه هنگامی که مردند بر سر قبرشان گل بگذاریم.مهربانی کردن باعث می شود به شخص احساس خوبی دست بدهد علی رغم این که آیا او خودش مهربانی کرده باشد یا نسبت به او مهربانی کرده باشند.کلمات مهربانی هیچ وقت به زبان آسیب نمی رساند.
یه روز دستم رو کردم تو جیبم و فقط ۷ دلار بیرون آوردم. کل سرمایه ام همون هفت دلار بود. اون روز دوتا نتیجه گرفتم.
۱- به معنای واقعی کلمه ورشکست شدم.
۲- یه روز این روز تموم می شه و شد.
حق شناسی یک کلمه ی زیباست و ما باید حق شناس باشیم.حق شناسی یک احساس است که شخصیت را اعتلا می بخشد و منش شخص را می سازد.حق شناسی با تواضع رشد می کند و آن احساس تشکر آمیز نسبت به دیگران است.آن از طریق نگرش مان نسبت به دیگران شکل می گیرد و در رفتارمان منعکس می شود.حق شناسی مربوط به اعمال خوب متقابل نیست زیرا که آن بده و بستان محسوب نمی شود.کردار خوب را نمی توان به وسیله ی یک عمل متقابل خنثی کرد.چیزهایی مثل مهربانی،درک و فهم و صبر نمی توانند قابل پرداخت باشند.حق شناسی به ما چه چیزی می آموزد؟آن واقعا به ما هنر همکاری،مشارکت و درک کردن را می آموزد.حق شناسی باید خالصانه باشد.یک تشکر ساده می تواند دل پذیر باشد.بسیاری از اوقات ما فراموش کرده ایم که نزدیک ترین افراد یعنی همسر،خویشان و دوستان را مورد تشکر و تقدیر قرار دهیم.حق شناسی در بین کیفیت های عالی قرار دارد که منش و شخصیت فرد صادق را تشکیل می دهند.((خود))فرد در طرز نشان دادن حق شناسی دخیل است.نگرش قدردانی چشم انداز زندگی را تغییر می دهد.با حق شناسی و تواضع اعمال و کردار درست،طبیعی و عادی تر می شوند.
حق شناسی،یعنی چیزی که نمی توانیم مقدار زیادی از آن را خرج کنیم،باید به عنوان راه زندگی مورد توجه باشد.آن می تواند شامل یک لبخند،یک تشکر و یا حالتی از چهره باشد که قدردانی را می سازند.درباره ی با ارزش ترین چیزها بیندیشید.چه چیز آن ها را خاص تر می سازد؟در بیشتر موارد هدیه نسبت به هدیه دهنده کمتر ارزش دارد.به ندرت ما نسبت به چیزهایی که داریم شاکر هستیم.به گذشته برگردید سعی کنید به یاد بیاورید افرادی را که تاثیر مثبتی در زندگی شما داشته اند.والدین،معلمان یا هرکسی که برای کمک به شما وقت زیادی صرف نموده است.
شاید به نظر برسد که آن ها تنها وظیفه ی خودشان را انجام داده اند.واقعا نه،آن ها از روی علاقه،وقت،پول،تلاش و بسیاری از چیزهای دیگرشان را در حق شما صرف کرده اند.آن ها این کار را جدای از دوست داشتن و نه به خاطر تشکر از شما،انجام داده اند.در برخی موقعیت ها،فرد تشخیص می دهد تلاشی باعث کمک به زندگی آینده ی او شده است.شاید خیلی دیر نشده باشد که از فرد تاثیر گذار تشکر کنیم.بنابراین زمان انجام عمل متقابل فرار رسیده،زیرا دوست داشتن مستلزم از خود گذشتگی است.
1-ترس ها را از خود دور کنید
2-نادانسته ها را بیاموزید
3-برای دیگران کارهایی را انجام دهید که دیگران نمی توانند جواب آن ها را چه با پول و چه با محبت بدهند.
4-بخشیدن و تعریف کردن رابیاموزید
5-مسئولیت پذیر باشید
6-تمرین انضباط
7-هدف ها را تنظیم کنید
8-باکسانی که شخصیت اخلاقی بالایی دارند را بطه برقرار کنید.
9-دارای کشش درونی باشید نه بیرونی
10-دائمابه خودتان پیشنهادهای مثبت بدهید.
11-بزرگترین نقاط قوت ما می توانند تبدیل به بزرگترین نقاط ضعف ما بشوند
12-بزرگترین نقاط ضعف ما می توانند بزرگترین نقاط قوت ما بشوند
13-صبور باشید
14-یک لیست از قدرت ها و یک لیست از ضعف های خود بنویسید
ما هنگامی که زمان، پول، انرژی یا عشق زیادی صرف چیزی کرده باشیم،تعصب زیادی روی آن داریم و حاضر نیستیم به راحتی آن را از دست بدهیم. این تعصب دلیلی می شود برای ادامه دادن، حتی اگر با موضوعی محکوم به شکست سروکار داشته باشیم. هر چه بیشتر سرمایه گذاری کنیم، هزینه هدر رفته بیشتر می شود و بیشتر مجبور می شویم ادامه بدهیم.
سرمایه گذاران اغلب قربانی خطای هزینه هدر رفته می شوند. بیشتر وقت ها، تصمیم هایشان را بر اساس قیمت خریدشان می گیرند. آن ها می گویند: «پول بسیار زیادی به خاطر این سهام از دست داده ام، الان نمی توانم بفروشمش.»
این استدلال یک استدلال غیرمنطقی است. قیمت خرید نباید هیچ نقشی در تصمیم شما داشته باشد. مهم عملکرد آینده آن سهام است.
تحقیقات نشان داده که هر چه سهام ضرر بیشتری بدهد، سرمایه گذاران تمایل بیشتری برای نگه داشتنش دارند.
نیاز به ثبات ، منجر به رفتارهای غیرمنطقی می شود.اگر در میانه های راه تصمیم بگیریم پروژه ای را لغو کنیم، تضاد ایجاد کرده ایم. در واقع قبول کرده ایم یک زمانی جور دیگری فکر می کردیم. ولی ادامه دادن یک پروژه بی ارزش تنها این اتفاق دردناک را به تاخیر می اندازد .
البته ممکن است دلایل خوبی برای ادامه کار و سرمایه گذاری برروی چیزی تا نتیجه دادنش، وجود داشته باشد. اما مراقب دلایل غلطی مثل توجیه سرمایه گذاری های جبران ناپذیر باشید.
برای تصمیم گیری منطقی باید هزینه هایی را که تا امروز کرده اید فراموش کنید. مهم نیست تاکنون چه قدر سرمایه گذاری کرده اید؛ فقط ارزیابی شما از هزینه ها و سودهای آینده مهم است که باید به تصمیم شما در نگهداری یا فروش سهام تان منجر شود.
مردم گاهی اوقات در جاهایی دست به معاوضه هایی می زنند که نباید آن کاررابکنند.برای مثال درروابط بین فردی،آن ها پول و هدایا رابرای به دست آوردن محبت و زمان به کار می گیرند.بعضی از مردم به جای این که محبت و زمان کافی صرف زن و بچه شان بکنند،ترجیح می دهند هرآن چه که آن ها می خواهند برایشان فراهم کنند.
هنگامی که اولویت بندی ها به درستی انتخاب نشده باشد،مازمان را از دست می دهیم و هدر دادن زمان یعنی هدردادن زندگی.اولویت بندی مستلزم نظم در آن چه که باید انجام گیرد است نه این که هر کاری که دلمان خواست و یا هوس کردیم انجام دهیم.
با مشکلات و نواقص چگونه برخورد می کنید؟
پاسخ شما به این سوال نشانگر منش شما است.یکی از کلیدهای حل معمای موفقیت،درک و فهم است.فکر و ذهن مردم اغلب به پول،قدرت،خوشبختی یا مقام مشغول است.ماباید درک درستی از اولویت بندی های خود داشته باشیم.
با خواندن و حفظ کردن اصولی که به موفقیت منتهی می شوند،نمی توان موفق شد،بلکه باید این اصول را فهمیدوبه کار بست.
و گدا تو یه خیابون شهر رم کنار هم نشسته بودن. یکیشون یه صلیب گذاشته بود جلوش،اون یکی یه ستاره داوود.. مردم زیادی که از اونجا رد میشدن به هر دو نگاه میکردن ولی فقط تو کلاه اونی که پشت صلیب نشسته بود پول مینداختن.
یه کشیش که از اونجا رد میشد مدتی ایستاد و دید که مردم فقط به گدایی که پشت صلیبه پول میدن و هیچ کس به گدای پشت ستاره داوود چیزی نمیده. رفت جلو و گفت: ....
رفیق بیچاره من، متوجه نیستی؟ اینجا یه کشور کاتولیکه، تازه مرکز مذهب کاتولیک هم هست.
پس مردم به تو که ستاره داوود گذاشتی جلوت پول نمیدن، به خصوص که درست نشستی بغل دست یه گدای دیگه که صلیب داره جلوش. در واقع از روی لجبازی هم که باشه مردم به اون یکی پول میدن نه به تو.
گدای پشت ستاره داوود بعد از شنیدن حرفهای کشیش رو کرد به گدای پشت صلیب و گفت: هی "موشه" نگاه کن کی اومده به برادران "گلدشتین*" بازاریابی یاد بده؟